Menu Close Menu
نگاهی دیگر به چند فیلم جشنواره فجر

كز ديو و دد ملولم ‌و‌ انسانم آرزوست

كز ديو و دد ملولم ‌و‌ انسانم آرزوست

دو فيلم «ماهان» و «لايه‌هاي دروغ» فيلم‌هايي هستند كه با مفهوم و نيت مثبت و خير همراهند اما قالب، ساختار و قصه مناسبي ندارند و تبديل به كمدي ناخواسته شده‌اند.برف آخر مصداق اين مفهوم عميق مولاناست؛ فيلمي كه در داستانگويي غيرداستانگوست و فيلمسازش تلاش مي‌كند فضا و مفهوم را دربياورد و در نهايت به عمق شخصيت‌ها برسد و...

 

امير فرض‌اللهي/

برف آخر مصداق اين مفهوم عميق مولاناست؛ فيلمي كه در داستانگويي غيرداستانگوست و فيلمسازش تلاش مي‌كند فضا و مفهوم را دربياورد و در نهايت به عمق شخصيت‌ها برسد. ترجيحي كه مخاطب عام را از دست مي‌دهد، اما براي خودش مخاطب مي‌سازد. حكايت انسان‌هاي رنجور از جامعه و پناه برده به دل غار خويشتن كه اين وجه و معنا صور و اشكال گوناگون دارد. دامپزشكي كه زخم‌هاي زندگي‌اش را در لايه‌هاي زيرين با بازي قابل تامل امين حيايي و گزيده انتخاب‌جويي كه او رويه قرار داده است سال‌ها، شب‌ها با هدف قرار دادن گرگ‌ها، و‌هم يا تسكين مي‌يابد. پدري كه ترجيح مي‌دهد دخترش را گرگ‌ها بخورند تا به خانه برگردد و علاقه‌مند محيط‌زيستي كه به ناگاه پيدا و پنهان مي‌شود و زندگي آن دامپزشك را دچار تحول مي‌كند و همه اين كينه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌ها سرچشمه‌ انساني دارند و حتي گرايش روزمره جامعه به حيوان‌داري ناشي از فراري شدن انسان‌ها از يكديگر است. در جامعه‌اي كه انسان گرگ انسان مي‌شود بسياري از آدميان سعي مي‌كنند با پناه بردن به چهارپايان و پرندگان عشق و عاطفه در جان خود را روشن نگه دارند. برف آخر را بپسنديم يا نه، نمي‌توانيم منكر توانمندي‌هاي اين فيلمساز در عرصه كارگرداني اين اثر نشويم؛ دكوپاژي دقيق دارد و ميزانسنش منطبق با دكوپاژ به پيش رفته است، اين از آن دسته فيلم‌هايي است كه حتي اگر ساختار روايي كندش حوصله‌مان را به سر ببرد اما ارزش ديدن دارد و از ديدنش مأيوس نمي‌شويم. كارگردان هوشمندتر از آن است كه متوجه اين روند كند نشده باشد و ترجيحش اين بود كه به شكل غيرداستانگويي روايتي را براي مخاطب رقم بزند؛ روايتي از آدميان زخمي از ميان اجتماع و پناه برده به خلوتي. خلوتي كه هم‌پاله‌اش چهارپايان و طبيعت است تا زماني كه آدمي پيدا شود و موجب برگشت به زندگي شود.
دو كمدي ناخواسته، با نيت خير
دو فيلم «ماهان» و «لايه‌هاي دروغ» فيلم‌هايي هستند كه با مفهوم و نيت مثبت و خير همراهند اما قالب، ساختار و قصه مناسبي ندارند و تبديل به كمدي ناخواسته شده‌اند؛ كمدي‌هاي ناخواسته‌اي كه اگر با دقت و حوصله به فيلمنامه‌نويس حرفه‌اي و كاربلد واگذار ‌مي‌شد حاصلي دراماتيك داشت؛ آثار قابل تحمل از آن زايش مي‌شد و براي مخاطب عام و خاص قابل تحمل و حتي اگر در كارگرداني وسواس به خرج داده مي‌شد قابل تامل بود. اما افسوس كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكل‌ها پيش آمده است و موضوعاتي انساني به روش باسمه‌اي پرداخته شده و از كار درنيامده است. ماهان فيلمي درباره يك زوج تئاتري كه محتواي درجه يكي دارد اما قصه و درام قابل تاملي ندارد و مخاطب را در تماشا پس مي‌زند. با آنكه محتواي انساني قابل تامل دارد اما از آنجا كه يك درام‌نويس ماهر آن را ننوشته است قصه‌اي باسمه‌اي دارد و مخاطب حين تماشا از ديدن آن فراري مي‌شود. لايه‌هاي دروغ نيز ماهيتي انساني را به باسمه‌اي‌ترين و سطحي‌ترين شكل ممكن به رشته تصوير درآورده و در كنار برخي فيلم‌هاي ضعيف ديگر از كانديداهاي اصلي دريافت زرشك زرين امسال محسوب مي‌شوند؛ موضوعاتي جدي به واسطه نابلدي كه تبديل به كمدي ناخواسته شد.
از ابد و يك روز تا متري شش و نيم
 و كرانه فريب مخاطب
اين تيتر برازنده «ملاقات خصوصي»  است . سميه ابد و يك روز اينجا پروانه است و در تور يك خلافكار قرار مي‌گيرد و در فضاي زيست ابد و يك روز عطاري دارد. اين يك شروع خوب است. مشكل ملاقات خصوصي از آنجا شروع مي‌شود كه تصور سياه و سفيدانگاري دارد. در اين فيلم بچه‌هاي جنوب شهر صرفا خلافكارند و براي رسيدن به نياوران هر كاري مي‌كنند و اين باور باطل است كه باور مخاطب را با همه تعليق‌هاي برخي اين فيلم برهم مي‌زند. حجم باورها و فرض‌هاي باطل در نيمه اول فيلم منجر به شگفتي غيرقابل باور در نيمه دوم فيلم مي‌شود و كارگردان اين را به حساب زرنگي خود مي‌گذارد كه توانسته اين‌گونه مخاطب را فريب دهد، ساده‌انگاري‌هاي اول فيلم آن مزرعه رويايي كه امكانش در باغي بي‌صدا ممكن نيست شروع و در ازدواجي تلفني ادامه مي‌يابد و اصلا عنوان فيلم و تلقي كه از آن در فيلم معني مي‌شود اين فيلم را فرسنگ‌ها از آثار و قامت فكر سعيد روستايي دور مي‌كند و فضاي واقعي را از فيلم مي‌بلعد. عنوان با مفهوم اروتيك و فضاي زنداني كه در طول كار از باور مخاطب بيرون مي‌جهد و موجب مي‌شود اين فيلم تقليدي به كاري معمولي و فقط براي جذب گيشه و مخاطب تبديل شود. البته حضور بازيگران توانمند در اين فيلم يك نعمت است و اين فيلم تماما تقليدي را از يك كار ضعيف به فيلم معمولي ارتقا داده است. من نمي‌دانم سعيد روستايي اگر اين دو فيلم را نمي‌ساخت يكسري‌ها مي‌خواستند به چه موضوعاتي با چه ساختارهايي بپردازند و ديده شوند؟ بدون شك بعد از اين هم كارگردانان زيادي بر اثر كم‌هوشي يا عدم دريافت عميق در زيست اجتماعي‌شان به تقليد روي مي‌آورند و در اين ميان آثار سعيد روستايي مرجع وسيع‌تري براي اين‌گونه افراد است و با آنكه توفيق‌هاي شانسي اصغر را نداشته‌اند، اما در جريان سينماي ايران موج‌ساز و پيشرو محسوب مي‌شوند و ملاقات خصوصي يكي از مثال‌هاي معمولي اين جريان‌سازي است.
دسته دختران؛ حيف پول
كاري كه عقلانيت خوبي دارد؛ به تصوير كشيدن نقش زنان در جبهه در تقابل با صدام. فيلمي فاقد پيرنگ و قصه كه باري به هر جهت پيش مي‌رود. كاري كه از انتخاب بازيگران در برخي نقش‌ها اشتباه عمل كرده تا حجم بيش از حد انفجار براي جبران عدم درام و پيرنگ پركشش. اساسا نيكي كريمي به درد اين نقش‌ها نمي‌خورد و در بازي‌اش در اين فيلم اين حرف را فرياد مي‌زند. از لهجه جنوبي كه نتوانسته دربياورد تا بازي دروني و گيره‌هايي عضلاني كه بايد به صورت مي‌زد براي نزديك شدن به بازي بهتر در اين نقش و بودجه‌اي به باد رفته است تا منير قيدي نتواند قيد نويسنده و كارگردان ‌بودن را همزمان بزند و اين باور در او تقويت شود كه نويسنده است؛ صد البته اگر حمايت‌هاي خاص از او نبود فرصت اين هدررفت بودجه از جيب مردم را كه خودش مي‌گويد بيست و دو ميليارد اما گويا بيشتر است را نمي‌يافت، واقعا حيف پول مردم كه براي كارهاي نپخته و درنيامده‌اي همچون اين فيلم به هدر رفته است. با اين بودجه مي‌شد بيش از پنجاه مستند بسيار خوب و پنج فيلم داستاني قابل تامل ساخت تا اين يغما شكل نگيرد. افسوس و صد افسوس. كاش لااقل به فيلمنامه‌نويسان معدود كاربلد اعتماد كنند براي ساخت اين‌گونه فيلم‌ها.
يوسف به دنبال قاتل بروسلي
پس از درجا زدن و سير قهقرايي فيلمسازي ابراهيم حاتمي‌كيا در فيلم‌هاي يك دهه اخيرش حالا فرصت را براي پسرش يوسف پديد آورده تا خودي نشان دهد و شايد هم تلويحا به باور منتقدينش رسيده كه فيلمسازي‌‌اش تمام شده است مگر آنكه با زيست اجتماعي عادي يافتن سوژه و پرداخت و پيرنگي مناسب به كارگرداني روي بياورد.
اكنون يوسفش در يك خانه در فضاي پر سوءتفاهم با حضور يك لشكر بازيگر نامي به دنبال قاتل بروسلي [دزد و شمش طلا] مي‌گردد و آنچنان خودش و مخاطب را سر كار مي‌گذارد كه از باور مخاطب بيرون مي‌زند و مخاطب را به سمت بيرون رفتن از سينما هل مي‌دهد؛ در قصه‌اي درنيامده، مبتدي و تله‌فيلم‌وار و حتي اسم اين كار را تله‌تئاتر نمي‌توان گذاشت، چراكه در تله‌تئاترهايي كه در تلويزيون ديده‌ايم ذوق قابل‌ملاحظه‌اي در بازيگري، ميزانسن و كارگرداني تلويزيوني ديده شده است. شب طلايي بيشتر به زرشك طلايي نزديك است تا يك فيلم اول قابل قبول. سر سوزن ذوق، استعداد و توانمندي در اين فيلم ديده نمي‌شود و اگر فاميلي يوسف، حاتمي‌كيا نبود احتمالا خيلي زياد بايد مي‌دويد تا امكان ساخت فيلم اول سينمايي‌اش مهيا شود.

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانت دار باشیم/

 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران