Menu Close Menu
ما را همین بس که سوگوار داشته های سابق باشیم

و قصه کارلوس به سر رسید!

و قصه کارلوس به سر رسید!

حالا کی روش رفته است تا شاید ده سال بعد افسوسِ همین روزها را هم بخوریم ، افسوسِ بازیهای کم نوسان و بی اضطراب را. افسوسِ داشتن یک مربی سطح بالا که حواس اش به همه چیز هست . در کشوری که همواره از بازیکن سالاری رنج می برد برای نخستین بار حاشیه های درون تیمی و اردوهای آمادگی را به صفر رسانده و خود ستارۀ تیمش باشد.

 حمیدرستمی

۱- بالاخره تیترِ ماهها در آب نمکِ خوابیده رسانه های مخالف کارلوس کی روش رنگ واقعیت به خود می گیرد و همگان آمادۀ زل زدن به جمله « کی روش رفت!» با فونت های متفاوت هستند، ولی چه کسی ست که نداند رفتن  کی روش برای دیروز و پریروز نیست .کی روش رفته بود خیلی پیش تر از آنکه رفته باشد و بانگ الرحیل و زنگ جرس وداع با سرمربی پرتغالی مدتها پیش نواخته شده بود و هر نتیجه یی- ولو قهرمانی در مسابقات  جام ملتهای_آسیا- تغییر چندانی در سرنوشت اش بوجود نمی آورد و فقط کیفیت رفتن اش را تغییر داده و او را چون سرداری فاتح به کشورش راهی می کرد.

 او از همان فردای حذف از مسابقات دوره قبل قهرمانی ملتهای آسیا، پایه های صندلی اش لرزان شد و فقط محبوبیت کم نظیرش در پیش آحاد مختلف مردم، باعث تمدید قراردادش، تا پایان  جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه گشت و این تداوم همکاری از سوی طرف ایرانی، آن چنان با اکراه صورت گرفت که زمین و زمان به آن واقف شدند و حتی خواجه حافظ شیرازی هم فهمید که این گزینه باب طبع ساکنین ساختمان وزارت ورزش نیست و حتی رفتن "گودرزی" و آمدن "سلطانی فر" هم تغییری در وضعیت ناپایدار "کی روش" بوجود نیاورد و انگار که تنها نقطۀ اشتراک دو وزیر "روحانی" همان نخواستن کی روش بود و بس.

۲- "کی روش" ماهها پیش چمدان رفتن اش را بسته بود و بعد از آنکه محبوبیت اش بعد از جام جهانی- علی رغم درخشش- تَرَک برداشت، بخش وسیعی از حامیان سینه چاکش را که در بین آنها مدیران رسانه های پرنفوذ ورزشی هم مشاهده می شد را از دست داد . او همان روز که فهمید گزینۀ مورد علاقۀ  وزارت_ورزش و فدراسیون فوتبال برای سرمربیگری  تیم ملی  فوتبال ایران نه کی روش پرتغالی که برانکوی کروات است به جنگ رسانه یی با  برانکو ایوانکوویچ رفت. طبیعی بود که آرایش نیروها به نفع "برانکو" تغییر یابد و در جنگی نابرابر "کی روش" همراه با بازیکنان جان بر کف و هوادارانش – مشتمل بر افراد عادی و غیر تأثیرگذار در بخش رسانه یی و مدیریتی – در مقابل یک گروه پرنفوذ و قدرتمند قرار گیرد. برخوردهای سرد با تیم ملی فوتبال ایران در راه آماده سازی برای جام ملتهای آسیا مؤید این نکتۀ آشکار بود که خیلی ها از همان ابتدا حساب خویش از تیم ملیِ کی روش جدا کرده اند تا آنجایی که حتی حفظ ظاهر هم ننموده و از ابتدایی ترین حمایت های صوری و رسانه یی هم اجتناب ورزیدند.

۳- به رغم تمام این کم و کاستی ها، تیم کی روش به جز در مسابقۀ پایانی، یک تیم هماهنگ و سطح بالا نشان داد که برای تک تک رقیبان و دقایق بازی طرح و برنامه دارد که نتیجه اش عبور آسان از مرحلۀ مقدماتی و پیروزی چشمگیر بر تیم های عمان و چین و صعود به نیمه نهایی بود ، اما بازی با ژاپن قصۀ دیگری داشت بدون هیچ شباهتی به بازیهای قبلی. حدیث همیشه تکراری کم آوردن و وادادنمان در بازیهای حساس و حیاتی- که مرگ و زندگی امان بسته به آن است - باز هم گریبانگیرمان شد .

 همان اتفاقی که برای  مهدی مناجاتی و تیمش در مقدماتی جام جهانی ۹۰ ایتالیا برابر چین رخ داد یا تیم علی پروین در جام ملتهای آسیا ۱۹۹۲ برابر با همین ژاپن یا  محمد مایلی کهن در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ در برابر قطر یا چهارسال بعد در همان مرحله و تیم دوست داشتنی "بلاژویچ" در برابر بحرین و آن رقص با پرچم عربستان و پایان قصه بلاژویچ یا چندسال بعد بازی با عربستان در ورزشگاه آزادی و وداع علی دایی با نیمکت تیم ملی . درست مثل همیشه در اوج آمادگی، بدترین باختها را متحمل شده و حتی قافیه اخلاق را هم باخته ایم .

۴- حالا کی روش رفته است تا شاید ده سال بعد افسوسِ همین روزها را هم بخوریم ، افسوسِ بازیهای کم نوسان و بی اضطراب را. افسوسِ داشتن یک مربی سطح بالا که حواس اش به همه چیز هست . در کشوری که همواره از بازیکن سالاری رنج می برد برای نخستین بار حاشیه های درون تیمی و اردوهای آمادگی را به صفر رسانده و خود ستارۀ تیمش باشد.

۵- شاید هم قضیه به این حد از سیاهی نباشد و برانکو- بعنوان محتمل ترین گزینه جانشینی – دوباره به نیمکت تیم ملی برگردد و با عنایت به حضور بیست ساله اش در فوتبال ایران آزمون و خطا را کناری نهاده و پروژه یی که در پرسپولیس به انجام رسانده بود را در مقیاسی بزرگتر در تیم ملی شروع کند و در حالیکه از حمایت رسانه ها و مقامات دولتی بهره مند است حسرتهای چهل ساله امان را به رویا تبدیل سازد. فقط باید همان ابتدا با ایشان طی کنند که "ربیع خواه" و کمال کامیابی نیا را در تیم ملی فیکس نکند!

هر چند که سایه سنگین کی روش تا سالهای سال بعد بر روی نیمکت تیم ملی سنگینی خواهد کرد.

۶- شاید هم برای آنکه ثابت کنند تصور چند ساله کی روش در مورد برانکو و مقولۀ جانشینی اش توهمی بیش نبوده ، بدنبال مربی دیگری بجز برانکو باشند و نزدیکترین و دم دستی ترین گزینه می تواند  وینفرد شفر آلمانی باشد که در این حالت با یک تیر دو نشان می توان زد. هم آرامش چهار ساله پرسپولیس بهم نمی خورد و هم تنها مهرۀ قابل اتکا در مجموعۀ آبی را جدا کرده و خیال هواداران را آسوده کنند.

۷- با تمام این اوصاف سفر هشت سالۀ کی روش به ایران به سر رسید تا بعد از هشت سال چشیدن طعم ثبات و آرامش به یکباره دچار استرس و ترس از روزهای آینده شویم و به مردی فکر کنیم که هشت سال پیش وقتی پای به تهران گذاشت شاید خودش هم حدس نمی زد که بتواند هشت سال تمام دوام بیاورد. اما با هر جان کندنی بود دوام آورد و در این هشت سال همان قدر که او توانست ویژگی های فنی خود را در اختیار بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران قرار دهد ما هم به همان میزان خلق و خوی مختص خویش را به وی انتقال دادیم تا یاد بگیرد در این ملک برای گرفتن طبیعی ترین حقوق خویش باید چک و چانه زد، رگ گردن کلفت کرد و گاهی حتی داد و بیداد هم کرد. او روز اول به هیچ عنوان این چنین نبود چنان عرصه را تنگ کردیم که برای بدیهی ترین امکانات همچون پیراهن تیم ملی ، هم روزها و ماهها انرژی گذاشت و نخواست با اطرافیان مماشات کند که اگر می کرد امروز موقع رفتن، دست کم کاسه ای آب پشت سرش می ریختند که نریختند و باخت به ژاپن چنان به برخی ها خوش آمده بود که قصد اعلان جشن عمومی داشتند و فقط شرم حضور باعث شد دست نگه دارند.

۸- خداحافظ آقای نظم! تو را همین بس که منتقدت جواد خیابانی و شهاب قاسمی باشد و ما را همین بس که سوگوار داشته های سابق باشیم . سعادت از این بالاتر؟!
 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران