Menu Close Menu
یادداشت

تیغ دو دم خصوصی سازی!

تیغ دو دم خصوصی سازی!

 تجربه تیمداری در سالهای اخیر ایران ثابت کرده است که این امر خیلی بیشتر از آنکه تحت تاثیر علم مدیریت ورزشی و تجاری در سطح جهان باشد، بیشتر به ویترین رسانه‌ای افرادی که به شدت دنبال شهرت هستند تبدیل شده و افراد با استفاده از ثروت و موقعیت سیاسی- اداری خویش سعی در خودنمایی داشته و با یک تغییر مدیریت و یا داشتن دلمشغولی جدیدتر فوتبال را با حاشیه‌هایش تنها گذاشته و خود را با سوگلی جدیدی مشغول می‌کنند.

سی روز آنلاین/ حمید رستمی :

بحث واگذاری دو باشگاه پرطرفدار تهرانی به بخش خصوصی برای چندمین بار داغ شده و انگار این دفعه سر آن دارد که رنگ واقعیت به خود بگیرد، ولی از آنجایی که این جنین کاشته شده روند طبیعی رشد و تولد را طی نمی‌کند امیدواری به موفقیت آن ساختن خانه یی روی آب و کشت زمینی رو به باد است، هرچند که اکثر قریب به اتفاق کارشناسان و اهالی فوتبال و هواداران خسته از سیستم ناعادلانه چند سال اخیر چون "سرگشته خاری در بیابان، به هر بادی وزد سویش دوانند" و خود را موافق این امر نشان می‌دهند و تنها راه پیشرفت فوتبال را در قطع شدن دخالت های دولتمردان در امر باشگاه داری می دانند و از سوی دیگر وزارت ورزش هم خسته از شرایط، بدنبال شانه خالی کردن از زیر این بار سنگین و کمر شکن از هر راه قانونی و غیر قانونی استقبال می کند ولی بازخوانی تجربیاتی مشابه این در حوزه ورزش نتایج چندان مثبتی را پیش رو قرار نمی‌دهد.
 از آنجایی که "باشگاهداری" در ایران یک سرمایه گذاری کاملا شکست خورده به حساب می‌آید و به دلیل عدم رعایت قوانین جهانی همچون کپی رایت و حق پخش تلویزیونی تبدیل شده است به یک سیستم کاملا ضررده که سالیانه میلیاردها تومان پول بیت المال را بلعیده و کوچکترین بازگشت سرمایه یی ندارد در نتیجه هیچ عقل سلیمی با هر ثروت بادآورده یی قبول نمی‌کند که یک نفر تصدی‌گری و مدیریت باشگاهی که سی چهل میلیون نفر هوادار و به نوعی -ارباب رجوع-  دارد و کسب رضایتمندی تک تک آنها به این سادگی امکان پذیر نیست را به عهده بگیرد و سالیانه دست کم صد میلیارد بی زبان را به پای ستاره هایی بریزد که از حرفه‌ای‌گری فقط دستمزدهای کلان گرفتن اش را یاد گرفته‌اند.
 یادمان نرود که این دو باشگاه میراث چندین ده ساله نسل های مختلف هواداران فوتبال در این کشور هستند که امروز که همواره در سطح اول فوتبال ایران و آسیا حضور داشته و برای خود اسم و رسمی دارند و شایسته نیست به این آسانی دست به دست شده و هر لحظه در معرض تُندبادهای ریز و درشت شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ورزشی قرار بگیرند. چرا که گذر از شرایط بحرانی بدون تاثیرپذیری منفی از آن شرایط  متلاطم به سادگی امکان پذیر نیست.
 سیستم فعلی هر ایرادی هم که داشته باشد دست کم این حُسن را دارد که هوادارانش اطمینان دارند که فعلاً فلان نهاد متولی باشگاه هست و برای پربار کردن کارنامه خود و‌ بهره برداری سیاسی هم که شده تلاش ملموسی برای جلب نظر هواداران از خود بروز می دهد و از بودجه عمومی هم که شده هزینه‌های دو تیم را تامین کرده و به میدان می فرستد.
 تجربه تیمداری در سالهای اخیر ایران ثابت کرده است که این امر خیلی بیشتر از آنکه تحت تاثیر علم مدیریت ورزشی و تجاری در سطح جهان باشد، بیشتر به ویترین رسانه‌ای افرادی که به شدت دنبال شهرت هستند تبدیل شده و افراد با استفاده از ثروت و موقعیت سیاسی- اداری خویش سعی در خودنمایی داشته و با یک تغییر مدیریت و یا داشتن دلمشغولی جدیدتر فوتبال را با حاشیه‌هایش تنها گذاشته و خود را با سوگلی جدیدی مشغول می‌کنند.
 مروری بر داستان ظهور و سقوط تیم هایی همچون کشاورز، بانک تجارت، استیل آذین و..... حاوی نکات بسیار آموزنده ای در این زمینه است.
 در همین سال های اخیر تیمی با قدمت و تماشاگر بسیار در خوزستان حضور داشت به اسم استقلال اهواز، که الان روی کاغذ هم اثری از این تیم خوش نقش که در همین لیگ برتر ایران تا قهرمانی و گرفتن جام پیش رفت و به خاطر یک اشتباه محرز داوری جام قهرمانی را به رقیب واگذار کرد.

 این تیم زمانی که به برادران شفیع زاده واگذار می‌شد همه خوزستان غرق جشن و شادی شدند که بالاخره تیمِ بلاتکلیف صاحب پیدا کرد و دیگر از مشکلات مالی خبری نخواهد بود و شاید دو سه سالی هم وضع به همین منوال پیش رفت تا اینکه برادران شفیع زاده از نظر اقتصادی به زمین سخت خوردند و از همان روز سقوط آزاد این تیم مردمی شروع شد و از لیگ برتر سقوط کرد به لیگ یک و از آنجا به لیگ دو و از آنجا به تاریخ. حالا اگر این سناریو چند سال دیگر برای یکی از دو تیم قرمز و آبی پایتخت این نوشته بشود چه کسی پاسخگوست؟
 همین امروز در تبریز یک نفر پیدا شده که این همه پول بی زبان را خرج فوتبال می‌کند. اگر سال بعد همین آدم یا پولش ته کشید و یا از صرافت تیمداری افتاد آیا شخص دومی پیدا می شود که نصف آن مبلغ را به این دو تیم اختصاص دهد؟ شاید به نظر هواداران پرسپولیس، حسین هدایتی نزدیکترین فرد به خریداری کردن سهام باشگاه پرسپولیس باشد ولی آیا همین آدم با تمام هزینه‌هایی که برای تیم "استیل آذین" و ستارگان پرشمارش صرف نمود توانست موفقیتی- ولو کوچک و کم ارزش- به دست آورد؟ اگر به جای استیل آذین، پرسپولیس به دسته یک سقوط کرده بود قرار بود چه کسی جوابگوی ۴۰ میلیون هوادار باشد که خواب و خوراک شان را هم با نتایج تیم محبوبشان تنظیم می‌کنند؟


 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران