Menu Close Menu
نگاهی به دو کتاب مهم توماس هابز

نخبگان در فضای «بهیموت و لویاتان»

نخبگان در فضای «بهیموت و لویاتان»

فضای لویاتان برعکس فضای بهیموت است. در فضای لویاتان نخبگان جامعه در رده های مختلف قدرت خود را به قدرت می چسبانند تا آسیبی از طرف قدرت برتر بر آنها وارد نشود و نخبگان از قدرت برتر ارتزاق کنند. فضای لویاتان فضای بردگی است شاید فردی در یکی از ابعاد هنری را کسب کرده باشد ولی از نظر آموزش و معرف شناختی در دوران بردگی زندگی می کند همچنان منتظر است از خان صله ای را بگیرد و بله قربان خان باشد. 

حسین بشیری گیوی

توماس هابز در دو کتاب مهم خود "لویاتان" و "بهیموت" دو جامعه و دو بستر متفاوت را توصیف ،تحلیل و تبیین کرده است. دنیای "بهیموت" دنیای آموزش پذیری جامعه است دنیایی است که نخبگان جامعه در شرایط سخت و طاقت فرسای اقتدارگرایی نهادهایی را با رنج و درد و شکنج بوجود می آوردند که بستری را برای تعامل و گفتگو باز کنند. در این فضا نخبگان سال ها تلاش می کردند و روزانه ساعت ها وقت می گذاشتند تا میلیمتر به میلیمتر فضا برای آموزش و تعامل ایجاد کنند. نخبگان در دنیای "بهیموت" به وضوح می دانستند که تنها ره رهایی جامعه از اقتدارگرایی آموزش جامعه است و این آموزش با بوجود آمدن فضاهای تعامل و گفتگو به وجود می آید. "هابز در بهیموت ، اصول تربیت سیاسی را نه از طریق طرح مفاهیم کلی، بلکه از راه بررسی و تحلیل تاریخ سیاسی و آوردن مثال های تاریخی توضیح می دهد. به گمان او مردم از طریق فکر و تاُمل و تعقل به آن اصول نمی رسند،بلکه آن اصول را باید به آن ها آموزش داد و بررسی تاریخ و روایت تاریخی درست بهترین شیوه نشان دادن آن اصول است ،زیرا تاریخ ،شرح طبیعت و سرشت بشر است." 
در بهیموت چگونگی روایت هم آموزش محور است در این روایت استاد در یک فضای تعاملی به شاگرد تاریخ را روایت می کند در واقع شاگرد در برخی مواقع سخن استاد را قطع می کند و به پرسشگری می پردازد. فضای بهیموت فضای سرتاسر آموزش است. آموزشی که با تنبیه و مجازات همراه نیست ، آموزش با تعامل و تشویق و ترمیم و گفتگو همراه است. هابز به نخبگان جامعه می خواهد بگوید که در جامعه با فکرکردن و نشستن در کوی عزلت جامعه مسیر توسعه را نمی پیماید بلکه به نهادسازی آموزشی و آموزش جامعه می توان اقتدارگرایی نهادینه شده در تک تک افراد جامعه را اصلاح و فرد اقتدارگرا را به فرد دموکرات تبدیل کرد.
فضای لویاتان برعکس فضای بهیموت است. در فضای لویاتان نخبگان جامعه در رده های مختلف قدرت خود را به قدرت می چسبانند تا آسیبی از طرف قدرت برتر بر آنها وارد نشود و نخبگان از قدرت برتر ارتزاق کنند. فضای لویاتان فضای بردگی است شاید فردی در یکی از ابعاد هنری را کسب کرده باشد ولی از نظر آموزش و معرف شناختی در دوران بردگی زندگی می کند همچنان منتظر است از خان صله ای را بگیرد و بله قربان خان باشد. در این فضا نخبگان فقط به فکر معیشت زندگی خود از خانه های 45 متری تا 545 متری است و در مقابل اقتدارگرایی جامعه بی تفاوت و هیچ حساسیتی ندارد و با هزاران ادله در فکر قانع کردن خود است که چرا به قدرت یا همان لویاتان چسبیده و در دنیای پست اقتدارگرایی زندگی می کند. فضای لویاتان فضای تعامل و گفتگو نیست ، فضای مونولوگ و بله قربان است. در این فضا نخبگان به نهادها می چسبند تا روزگار سپری کنند. فضای لویاتان فضای محافظه کاری است. فضایی است که ساختار موجود همه چیز را درنوردیده و پاسخگو به هیچ کس نیست و هر اعتراضی با تنبیه مواجه می شود. 
در هر صورت نخبگان باید انتخاب کنند که در فضای لویاتان هستند یا در فضای بهیموت می خواهند طرحی نو دراندازند. نخبگان بهیموتی نهادساز و جامعه ساز هستند در حالیکه نخبگان لویاتانی نهادسوز و جامعه سوز هستند. در فضای بهیموت هنر به هنر اعتراضی و منتقدی و سازندگی تبدیل می شود در حالیکه در فضای لویاتانی هنر به هنر مدح ارباب و ساختار تبدیل می شود و در این فضا نخبگان فقط به نیازهای فردی فکر می کنند و فکر کردن به نیازهای اجتماعی و جامعه ای عبث و بیهوده است. در حالیکه در فضای بهیموتی نیاز بیشتر در حوزه عمومی و اجتماعی تعریف می شود و نخبگان به وضوح می دانند که با آموزش جامعه خود نخبگان تقویت و صاحب کرسی می شوند.

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران