شناسه : ۳۱۲ ۲۱۶۱ بازدید ۰ پسند ۰ دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ | ۲۲:۲۰:۲۶ یادنامه ای در آستانه چهارمین سال درگذشت عادل مولایی هجرت نابهنگام شیخِ عارف اگر چه فقدان او خسرانی ست بزرگ و ضرری ست متعین! اما راهی که او آغازیده بود و به تنهایی بار این سفر را به دوش میکشید هنوز برای پیمودن باز است. اکنون او خود، یکی از همان علمای سلفی ست که ستاره راه است و نشان راهیابی؛ و بر فرهیختگان، دانشمندان، حوزویان و مسئولان فرهنگی این شهر است که بار او بر دوش کشند و راهی که او به خون دل آغاز کرده بود ادامه دهند. ابراهیم پورحسینفر/ مدرس حوزه و دانشگاه قریب به چهار سال از فقـدان تاسـف بار حجتالاسلام و المسلمیـن عادل مولایی میگذرد. بــرای منطقهای همانند اردبیل وجود فرهیختگانی چون استـاد عـادل مولایی نعمتی بس بزرگ و غنیمتی بس گرانسنگ بود. اما اگر بخواهیم جانب انصاف را نگه داشته باشیم باید بگوییم که ایشان متعلق به کل منطقه آذربایجان و حتی ایران پهناور بود. دقت علمی، انصاف در قضاوت، قلم شیوا و روان و تسلط به تاریخ علمی فرهنگی منطقه آذربایجان، آن مرحوم را به مورخی بیبدیل و فـرهنگشناسی خبره و بیوگرافیستی اهل نظر تبدیل کرده بود. و مهمتر از همه تعلق خاطری که به تاریخ علما، فقها، ادیبان و فلاسفه منطقه قفقاز داشت همانند آتشی بود در روان او که بـر آن میداشت تا بعنوان یک روحانی میـراثدار تاریخـی روشن و پـرفروغ، سر خود را بالا بگیرد و بـرای احیاء میراث علمی این خاک، قلمفرسایی کند. آنچه که در خاطر او میگذشت نه علاقه او به هم مسلکان خود بود و نه وطن دوستی کورکورانه که بخواهد وطن خود را بالاتر از هر موطنی بخواند و جزم اندیشانه از برتری قوم خود و بوم خود بگوید. آنچه که او میدید و میگفت گنجینه ناشناختهای بود از علم و آگاهی. صندوق بستهای بود از طلای فرهنگ و جواهر هنر. گنج مخفیی از عرفان و فلسفه. که حتی گذر زمان و مرور ادوار و اعصار از ارج و منزلت آن نکاسته بود. و گرد و خاک بیتوجهی و غفلت آن را به صندوقچه فراموشی نسپرده بود. او میدید و میگفت. او علمدار یک نهضت روشنگرانه برای احیاء و عرضه تاریخــی روشن و گذشتهای تابناک بود برای نسلی فراموشکار کــه نسخـه نجات آنهــا توسل به شناخت ستارههایی راهنماست که در شریعت نبوی تفقه کردهاند و اکنون سر به بالین خاک گذاشتهاند. سالها پیش بود که اردبیل- این استان مقدس- را صاحب مکتبی فاخر در فلسفه، عرفان، ادبیات و فقه معرفی کرد و از همگان برای تدوین، احیاء، و معرفی این مکتب یاری خواست. و خود در همان روزها گفت که این کاری است سترگ و راهی است بس دراز و پرمشقت. اما خدمتی است بیپایان به این مرزو بوم و اداء دینی است به آنها که در این خاک به نصرت دین خداوند بـرخواستهانـد و راه آگاهـی و دینداری را هموار کردهانـد. در آن روزها عـدهای از سر حسـادت و غرور، عـدهای از سـر بیاطلاعی و کمخبری و عـدهای از منظـر اختلاف نظر، او را بـه بلند پـروازی و آرمانگرایی متهم کردند و معالاسف گرد و خاک فراموشی بر لباس مندرس تاریخ فقها، فلاسفه و علمای این خاک و بوم پاشیدند. هرچه که بود آن روزگار و روزهـا گذشت. و ما اکنون این مورخ فرهنگ و ایـن عالم عامل را که دل در گرو علمای سلف این منطقـه داشت از دست دادیـم و عزادار عروج فقیهی هستیم که دغدغه آگاهی در سر و درد دین در دل داشت. اگر چه فقدان او خسرانی ست بزرگ و ضرری ست متعین! اما راهی که او آغازیده بود و به تنهایی بار این سفر را به دوش میکشید هنوز برای پیمودن باز است. اکنون او خود، یکی از همان علمای سلفی ست که ستاره راه است و نشان راهیابی؛ و بر فرهیختگان، دانشمندان، حوزویان و مسئولان فرهنگی این شهر است که بار او بر دوش کشند و راهی که او به خون دل آغاز کرده بود ادامه دهند. /در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ برچسبها : عادل مولایی ابراهیم پورحسین فر سی روز آنلاین اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی