Menu Close Menu
پدر و پسر اردبیلی در استخر غرق شدند!

باز آب ،آتش را مدد شد همچو نفت

باز آب ،آتش را مدد شد همچو نفت

 با چهل سانتی متر برف زمستانی، غافلگیر می شویم و مجاری ارتباطیمان به کل قطع می شود، شاخه ها ی درختان بر روی سیمهای برق و تلفن آوار می شوند و بخشهایی از شهر در خاموشی فرو می روند .تو گویی که  آب ،آتش را مدد شد  همچو نفت.... باران نیاید، دادمان به آسمان بلند است که خدایا از ابر رحمت خود برسان بارانی و چون بیاید در کنترل آن ناتوانیم .گویی که خداوند نیز ناظر سرگردانی و ناکار آمدی  ماست و چه بسا دعاهایی که  موجب زیان است و هلاک ،از کَرَم می نشنود یزدان پاک.

 سی روز آنلاین/ مالک رضایی:

 آیا کشتی طوفان زده ی آن پدر و فرزند اردبیلی  گرفتار امواج سهمگین اقیانوس گشته است؟! 
نخیر! 
آنها در همین استخر عمومی مرکز شهرمان، غرق گشته اند.به همین سادگی!! فریاد رسی نیست کسی را که کسی نیست و تو مپندار که در این واقعه ،آنها تنهاست ،غرقه گشتند در این بادیه ،بسیار دگر .
آیا هیچ معلوم هست که عرصه ی عمومی ما را چه کسی مدیریت می کند ؟! معلوم هست که ایمنی و سلامتی ما را چه کسی متولی و ناظر است ؟! آیا آن دریای طوفان زده، ناجی و ناظر و ناظمی نداشته است !؟
واضح است که کار بر مدار تدبیر و بازرسی های اداری و باز خواستهای قبل از ماجرا نمی چرخد که اگر چنین بود  اکنون در مَدیحَت داد معنا می دادم و غیر از این منطق، لبی می گشادم .
  اما متاسفم که بگویم  کار با همایشهای پر طمطراق و جلسات و  خطابه های خمیازه خیز سامان نمی یابد. تو اگر  مدیری و بزرگی و کمالی، با کمال ،انکار نیست ،ور نه ای، این زحمت و آزار چیست ؟! 
 چنانچه حقوق و امتیاز ماهانه ات سه روز عقب افتد دهانی به پهنای فلک می گشایی اما در چنین مواردی پاسخگو نیستی؟!
جوانی با آهن پاره ی خود در دو دوی خیابانی بر تنه ی درخت کنار خیابان می کوبد.بر تن نحیف رهگذری بکوبد چه ؟! گردشگران طبیعت هر چه زباله دم دستشان است در جنگل و  رهگذر مردم خالی می کنند و می انگارند که معبر مردم زباله دانی آنهاست.برای پختن کباب و دم کردن چایی خود جنگلی را به آتش می کشند ، شوماخرهای شهر ،کوچه و رهگذر مردم را با پیست مسابقه ی اتوموبیلرانی عوضی گرفته اند و مقابل دید مامور راهنمایی و رانندگی لایی می کشند .تصادف هم که می کنند مثل آدم تصادف نمی کنند. معلق می زنند و با کله به تیر برق کنار خیابان می کوبند .از گلوی جاده های استان سالهاست که  خون می بارد و درصد مرگ و میرش بالاتر از  میانگین کشوریست ...  آیا هیچکدام  از اینها عین خیالت نیست ؟!
 کار مدیریتها در زیر بخشهای عمومی هم به تماشا کشیده است.لحظه ای تو هم بیا که تماشای ما کنی! 
با اندک آبی سیل از سر و روی مردم بالا می رود و بارانی که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ دیگران لاله می رویاند و در شوره زار ما خس.
 با چهل سانتی متر برف زمستانی، غافلگیر می شویم و مجاری ارتباطیمان به کل قطع می شود، شاخه ها ی درختان بر روی سیمهای برق و تلفن آوار می شوند و بخشهایی از شهر در خاموشی فرو می روند .تو گویی که  آب ،آتش را مدد شد  همچو نفت....
باران نیاید، دادمان به آسمان بلند است که خدایا از ابر رحمت خود برسان بارانی و چون بیاید در کنترل آن ناتوانیم .گویی که خداوند نیز ناظر سرگردانی و ناکار آمدی  ماست و چه بسا دعاهایی که  موجب زیان است و هلاک ،از کَرَم می نشنود یزدان پاک.

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران