Menu Close Menu
محمد پورپناهی:

مردمی که تنها املاء دَرد را آموختند

مردمی که تنها  املاء دَرد را آموختند

سوز دَردها و سوز سَرما چه زیبا همدیگر را در آغوش کشیده اند! اصولگرایان اصول دَردها را یاد دادند و اصلاحات دَردها را اصلاح کردند و مردمی که تنها  املاء دَرد را آموختند 

  سی روز آنلاین/ محمد پورپناهی:

به دنیا و مافیهایش، به جامعه ای پوچ گرا و بی هدف، به حرف ها و وعده های سر خرمن، به  وعده هایی که حتی یک  اپسیلون هم به حقیقت نزدیک نمی شند، به عدم آگاهی مردم، به خرافات و عقیده های پوچ  می‌خندم. این چیزی  که می بینید یک فاجعه است  و باخت  برای هیچ مردم  به قدری در زیرفشار فکر های بی منطق مدیران  مسموم شده اندکه از هستی خودشان بیگانه اند. با هر کسی هم کلام می شوی از درد می گوید از درد هایی که با گوشت و استخوان ان را لمس کرده اند از شرمندگی در نزد همسر و فرزند، از فقر، از بیکاری تحصیل کرده ها، از پوچی و افسردگی، از ترس، و هزار کوفت و زهر مار خانمان سوز.

سوز و سردی این شرایط چه زیبا با سوز و سرمای زمستان گرم گرفته است و ضعف های مسئولان که ثروتی عظیم را به سوی تباهی سوق می دهند ﻣﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ، ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﻨﺪﮔﺎﻥﺑﻪ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﮬﻨﺪ ﺧﻨﺪﯾﺪ! خرافاتی که زندگی هایمان را کم کم رو به سوی نابودی پیش می برد هیچ گاه گرسنه گان نخواهند توانست معنای ایمان را در ک کنند وقتی از شرمندگی نتوانی در چهره فرزند نگاه کنی همه چیز برایت بی معنی خواهد بود و این واقعیتی تلغ در جامعه ماست.

خواب که با یک گره دردناکی ما رابه مرگ آشنا می کند، داروی روانهای افسرده است. و تنها مرحمی است بر این درد ها که گویا هیچ در مانی برای ان نیست ، اقتصادی که هیچ روزنه یامیدی برایش تصور نیست گویا نمانیده گان مان امدنند که سفرهای ما را تنگ تر کنند و درد های مان را روز افزون و  به این نکبت که آن را فقر می نامند بیشتر دامن بزنند خدا نه مرکب است نه جسم است نه مرئی است نه حال است، نه محل است نه شریک دارد‌ نه معانی و صفات زائد بر ذات دارد و نه به هیچ چیز و به هیچکس نیاز دارد و خلاصه مقامش عالیتر از اینست که اصلا وجود داشته باشد و خدا مهربان است و توانا و این برخی چه خوب یاد گرفته اند که  پر کنند جیب هایشان را از  بیت المال مسلمین.

در جامعه ای هستیم که نخبگان آن برای داشتن حداقل های نیاز لَه لَه می زنند و پَخمه هایی که در زیر نقاب رنگین انواع پست ها و مقام ها گند می زنند بر سفره ی مردم و بیچاره کرده اند این مردم نگون بخت را و روز به روز این اوضاع دردناکتر و غیر قابل تحمل تر می شود از هرچه خواستم بنویسم به درد رسیدم انگار درد های این مردم تمامی ندارد عده ای را می بینم که قبرها را می خرند و عده ای نیز آرزوی مرگ دارند و قبری برا پایان دادن به این زندگی نکبت بار ، چقدر ما از فلسفهی زندگی فاصله گرفته ایم ، چقدر دور شده ایم مدام بر مسیبت ها و بدبختی های مردم میافزاییم و خر وار خروار رنج و در را براین مردم تحمیل می کنیم.

در جامعه ای هستیم که آگاهی بخشی و روشنگری را گاهی به نشر اکاذیب و تشویش اذهان می نامند، چاپلوسی و تزویر را ستایش می کنند و مقدس می شمارد نه اصلاحات دردی دوا کرد و نه اصولگرا، اصولگرایان اصول درد را یاد دادند و اصلاحات دردها را اصلاح کردند؛ ومرمی که املای فقر را نوشتند  چنین جامعه ای بی شک روبه نابودیست و بازنده ای بزرگ ، رسانه ها تبدیل شده اند به تریبونی برای مدح و ستایش عده ای کثیر و هیچ مطالبه گری وجود ندارد و تبدیل به ابزاری برای تزریق وعده های پر از دروغ، ما چیزی را قضاوت می کنیم که می بینیم و با پوست و استخوان لمس می کنیم کار گری را می بینم که ساعت 5 با سوز شدید سرمای زمستان التماس می کنند که برای کار گری بروند و در نهایت با همان کوله ای نانی خشک در ان است با تمام سر افکندگی و شرمندگی به خانه باز می گردد و گویا با این روند عادت دارند و به مرگی تدریجی ، به راستی مسئولان ن کی قرار است از این خواب خرگوشی بیدار شوند؟ به راستی چه وقت ؟ ...

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران