Menu Close Menu
نگاهی به کتاب کتاب ابله محله نوشته کريستين بوبن

نقاش زندگي مدرن

نقاش زندگي مدرن

کتاب را گذاشته‌ام روي ميز و خيره‌اش شدم. خودکار را لاي انگشتانم مي‌چرخانم و به اين فکر مي‌کنم که با چه جمله‌اي شروع کنم... مي‌نويسم و خط مي‌زنم. بالاخره تصميم مي‌گيرم با جمله‌اي که بوبن در وصف خودش مي‌گويد آغاز کنم: «هر يک از کتاب‌هايم تابلويي است از يک گوشه زندگي. من دوست دارم در کتاب‌هايم زندگي را نقاشي کنم، هستي را بسرايم، عشق را بنوازم، مرگ را رنگ آميزي کنم، تقدس را به آواز درآورم...»

سی روز آنلاین/مریم محسن دوست

کتاب ابله محله نوشته کريستين بوبن/ ترجمه دکتر مهوش قويمي/انتشارات آشيان

کتاب را گذاشتهام روي ميز و خيرهاش شدم. خودکار را لاي انگشتانم ميچرخانم و به اين فکر ميکنم که با چه جملهاي شروع کنم... مينويسم و خط ميزنم. بالاخره تصميم ميگيرم با جملهاي که بوبن در وصف خودش ميگويد آغاز کنم:

 «هر يک از کتابهايم تابلويي است از يک گوشه زندگي. من دوست دارم در کتابهايم زندگي را نقاشي کنم، هستي را بسرايم، عشق را بنوازم، مرگ را رنگ آميزي کنم، تقدس را به آواز درآورم...»

کريستين بوبن نويسندهي فرانسوي تبار، در 24 آوريل وارد زندگي شد. زندگياي که بعدها بوبن «نقاش» آن شد. بوبن در دانشگاه رشتهي فلسفه خواند. يک رشتهي پيچيده که معتقد است هيچ چيز سادهاي در زندگي ما وجود ندارد. اما بوبن در 1977 با نوشتن «نامهي سرخ» نشان داد که چقدر زيبا و ساده ميتوان به زندگي نگاه کرد... به همين زندگي پيچيده. بعد از آن بوبن شد سرايندهي زندگي. و چقدر اين لقب «سراينده» برازندهي بوبن است. نثر هميشه آهنگين او آنچنان مجذوبت ميکند که گويا در پس نوشتههايش بلبلي در حال آواز خواندن است و اينجاست که اين جملهي بوبن در ذهنت نقش ميبندد که: «نوشتن يعني سراييدن آوازها». از نوشتههاي او ميتوان به «ديوانه بازي»، «رفيق اعلي»، «هشتمين روز هفته» و «همه گرفتارند» اشاره کرد.

نوشتههاي بوبن هيچ نيست جز روايت زندگي. زندگياي که همهي ما، با تاکيد ميگويم، همهي ما درگير آن هستيم. با تمام جوانبش که شايد براي ما خسته کننده، دشوار، ملال آور و سنگين باشد. اما بوبن با زبان ساده و صميمي و جملات کوتاه و روان در عين حال عميق و پر معنا-زکه نشان از مطالعات فلسفياش دارد- به بيان اين جوانب ميپردازد. تنهايي ملال آور را آنچنان ميسرايد که اگر بگويم بعد از خواندش آرزوي تنهايي ميکني سخن به باطل نگفتهام.

بوبن نه در حرف زدن و نه در نوشتن علاقهاي به طول و تفصيل ندارد. عميق نگاه ميکند، دقيق فکر ميکند و ساده به زبان ميآورد. درون مايهي نوشتههايش «تقدس» است، «معنويت» و «عشق». او در نوشتههايش همواره در پي باز کردن دريچهاي نو براي شناخت جهان است و معتقد است «شناخت جهان تنها از طريق عشق ميسر ميگردد». دلتنگي براي دوران کودکي يکي از مضامين اصلي نوشتههاي بوبن است. بوبن معتقد است عشق کامل در دوران کودکي به انسان هديه ميشود، اما انسان به تدريج با درگير شدن در حصارهاي زندگي و علي الخصوص زندگاني جسمانياش اين عشق را از دست ميدهد و براي به دست آوردن دوباره آن بايد به دوران کودکي خود رجوع کند و آن عشق متعالي را به دست آورد.

خب... مقدمهي خوبي شد براي معرفي اين کتاب. حال تصميم ميگيرم بروم سر اصل مطلب. از کجا شروع کنم؟.... از نام کتاب.

ابله محله نام کتابي است که بوبن نوشته. به دليل اينکه شخصيت اصلي رمان، داستان «ابله» اثر داستايوسکي را براي مترجم تداعي کرده، تصميم ايشان هم بر اين شده تا نام اين کتاب را اين گونه ترجمه کنند: ابله محله. البته اين کتاب با نام «ژه» هم به چاپ رسيده است.

کتاب داستان کودکي است روستايي به نام «آلبن». کودکي که در هيچ دروهاي از زندگياش مثل بقيه فکر نکرده است. او آنقدر افکار عجيب و تخيلات عجيبتر دارد که همهي اهل روستا در ديوانه بودن او مطمئنند. آلبن روزي با روح زني به نام ژه آشنا ميشود.

داستان کتاب حول محور اين آشنايي ميگردد و چند سال از زندگي آلبن را در بر ميگيرد. لحن کتاب مثل نوشتههاي ديگر بوبن صميمي است، و زبانش ساده وگاه طنز آلود. مثل هميشه همه چيز ساده روايت ميشود. بوبن دنيايي ساخته است که در آن آلبن از ديدن روح نه تنها نميترسد بلکه خوشحال ميشود و با نديدنش دلتنگ. درياچههاي يخ زده، درختهاي شاه بلوط و گلهاي سرخ، تقريباً هر جا آلبن هست هستند. شروع کتاب بسيار جذاب است –و اگر غير از اين بود جاي تعجب داشت:«هنگامي که لبخند بر لبان ژه نشست، دو هزار و سيصد و چهل و دو روز از مرگ او گذشته بود»

همين جمله کافي است تا سفت و سخت تصميم به خواندن ادامهي کتاب بگيري. بوبن معمولا ايدههاي آنچناني و شگفت انگيز در داستانهايش ندارد. اما استاد مسلمي است در پروراندن مفاهيم ساده. مفاهيمي که شايد از فرط سادگي از ديد ما پنهانند. اين را وقتي ميفهمي که جملات اين کتاب را ميخواني. جملات ساده و بيتکلــف اما به غايت دلنشين، چون اين سخنان، سخنــان توست از زبان آلبـن. در حقيقت از زبان بوبن. «وقتي کسي را دوست داري، هميشه چيزي براي گفتن يا نوشتن به او پيدا ميکني» «اين يک قانون قديمي دنياست. قانوني نامکتوب: هر کسي که چيزي بيشتر دارد، در‌‌ همان لحظه، چيزي هم کمتر دارد»

اين از سخنان آلبن است.‌‌ همان «ابله محله» که همگان در ابله بودنش ترديد ندارند. اما هرچه در داستان پيش ميروي، آنچه ميبيني، عکس اين موضوع است. آنچه در سخنان آلبن سوسو ميزند نوعي خرد است.... پرتو خردمندانه.... و تو چقدر ياد اين بيت از مولانا ميافتي که «سخن راست تو از مردم ديوانه شنو...»

انتهای پیام/ سی روز آنلاین

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران