Menu Close Menu
هميشه يك سر سيگار آتش است و سر ديگرش يك احمق!

مرد بي‌وطن كورت ونه‌گات را با ترجمه سلیمان‌زاده بخوانید

مرد بي‌وطن كورت ونه‌گات را با ترجمه سلیمان‌زاده بخوانید

خواندن اين كتاب را به شدت به همه توصيه مي‌كنم. كتاب عامه‌پسند و آسان‌فهمي است. پيشنهاد مي‌كنم قبل از خواندن متن اصلي، حتما نوشته رابرت كانتون در آخر كتاب را بخوانيد. ترجمه‌ي روان خانم گنجي و سليمان زاده زيبايي و تأثيرگذاري متن را دوچندان كرده است.

سی روز آنلاین/ مریم محسن دوست

اطلاعات كتاب شناختي:

مرد بي‌وطن/ كورت ونه‌گات/ ترجمه زيبا گنجي- پريسا سليمان زاده/ انتشارات مرواريد/ 137 صفحه

اسم كورت ونه‌گات را زياد شنيده بودم. اما متأسفانه وقت نشده‌بود (يا شايد هم قسمت نشده‌بود!) كتابي از اين نويسنده بخوانم. تا اينكه اين كتاب به دستم رسيد: «مرد بي‌وطن». پشت چراغ قرمز بودم كه كتاب را برداشتم و نگاهي به جلد و طرح روي جلد و پشتش انداختم. يك تصوير گرافيكي از يك مرد در حال كشيدن سيگار. «بايد تصوير خود ونه‌گات باشد». دود سيگار مثل يك خط بالا رفته بود. «شايد بشود ربطي بين شان پيدا كرد: دود سيگاري كه معلوم نيست به كجا مي‌رود و مرد بي‌وطن».  يك لحظه نامجو در ذهنم خواند:‌«دود سيگار را بگير به عرش رو...» كتاب را برگرداندم. نوشته‌ي كوتاهي پشت كتاب بود كه با اين جمله شروع مي‌شد:‌«مرد بي‌وطن كتاب مضخرفي است...» چشمانم از تعجب گرد شد. «مگر مي‌شود متن پشت جلد يك كتاب بر عليه آن باشد؟!! »تا اينكه در ادامه عبارت «شوخي كردم» را ميخوانم. رابرت كانتون طبق اظهارات خودش، نظرش در مورد كتاب را به سبك خود نويسنده بيان مي‌كند: «مرد بي‌وطن كتاب مضخرفي است. نويسنده ديگر چيزي در چنته ندارد كه درباره‌ي دنيا به ما بياموزد. دوران شكوفايي‌اش سر آمده.... شوخي كردم! بايد اعتراف كنم اين ترفند را از خود ونه‌گات و كتاب اخيرش مرد بي‌وطن سرقت كرده‌ام...»

با خواندن اين متن كوتاه، بيش از پيش مشتاق خواندن كتاب شدم تا زودتر بدانم ونه‌گات از چه ترفندي در نوشتن بهره مي‌برد.

آخر شب است. كتاب را باز مي‌كنم. اولين جمله‌اي كه به چشمم مي‌خورد:

«ديكتاتورهاي راست‌گرا به آرمانهاي آمريكا نزديك‌ترند تا ديكتاتورهاي چپ‌گرا»

چه جسارت كلامي! خيلي سريع صفحه‌ي اول كتاب را باز مي‌كنم و با دقت شروع به خواندن مي‌كنم.

كورت ونه‌گات نويسنده‌ي آمريكايي الاصل ، در شهر ايندياناپوليس به دنيا آمد. در رشته‌ي شيمي درس خواند و بعد از فارغ‌التحصيلي براي نبرد در جنگ جهاني دوم در ارتش ثبت نام كرد و به اروپا اعزام شد. طولي نكشيد كه اسير آلماني‌ها شد و در شهر درسدن زنداني شد. از اين رو شاهد بمباران خونين درسدن توسط متفقين بود كه بيش از صد و سي و پنج هزار نفر كشته بر جاي گذاشت. بعدها خاطرات همين بمباران الهام بخش كتاب «سلاخ خانه‌ي شماره 5» شد. بعد از بازگشت به آمريكا مدتي مردم شناسي خواند و بعدها به عنوان مسئول تبليغات يكي از شركت‌هاي امريكايي شد. تا اينكه اولين كتاب او به اسم «پيانوي خودكار» چاپ شد. بعد از چاپ اين كتاب ونه‌گات همه‌ي كارهايش را رها كرد و تبديل شد به يك نويسنده ي تمام وقت.

مي‌توان گفت مرد بي‌وطن مجموعه مقالات كورت ونه‌گات در سال 2005 است. او در اين كتاب از تجربيات و مشاهدات زندگي خود مي‌گويد، با لحني آميخته به افتخار بيان مي‌دارد كه هنوز هم نوشته‌هايش را با ماشين‌نويس قديمي‌اش مي‌نويسد. از به گند كشيده شدن كره زمين توسط انسانها در عرض كمتر از دويست سال صحبت مي‌كند. از جرج بوش و كالين پاول و ديك چني و افراد قدرتمند جهان و ... انتقاد ميكند. از كارخانه‌هاي سيگار شاكي است چون دائما روي پاكتهاي سيگارشان قول مرگ داده‌اند و ونه‌گات با هشتاد و چند سال سن هنوز زنده است!!! در تمام اين مقالات زبان طنز و فكاهه‌ي ونه‌گات چيزي است كه نظر خواننده را جلب مي‌كند. بي خيالي خاص او  هنگام نظر دادن در مورد موضوعات مختلف و توصيه‌ي هميشگي او به خنديدن در برابر همه‌ي مشكلات بسيار جالب و تأثيرگذار است. البته ناگفته نماند با وجود اين زبان طنز غير ممكن است خواننده در طي خواندن كتاب متوجه نگاه تلخ و بدبينانه‌ي ونه‌گات به پيرامونش نشود.

خواندن اين كتاب را به شدت به همه توصيه مي‌كنم. كتاب عامه‌پسند و آسان‌فهمي است. پيشنهاد مي‌كنم قبل از خواندن متن اصلي، حتما نوشته رابرت كانتون در آخر كتاب را بخوانيد. ترجمه‌ي روان خانم گنجي و سليمان زاده زيبايي و تأثيرگذاري متن را دوچندان كرده است.

مي‌خواهم متن را با جمله‌اي از خود كتاب ببندم. كه وقتي خواندم بار ديگر طرح روي جلد كتاب را (كه تصوير خود ونه‌گات بود) نگاه كردم:
هميشه يك سر سيگار آتش است و سر ديگرش يك احمق!!!

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران