print logo

سی روز آنلاین، مهدی جهاندیده|

معمرین اردبیلی از روزگاری نچندان دور و دراز یاد میکنند که با نوایی ملکوتی بر بلندای لاهوت اوج میگرفتند. شیخ عبدالکریم موذن که بر بلندای مناره مدور مسجد میرزا علیاکبر اذان می گفت،صوت داوودی‌اش تا کیلومترها دورتر هم میپچید. حنجره‌ای که هدیه‌ای لاهوتی به شیخ و فرزندانش بود. پدرش«فرج موذن» هم چنین بود و قریب به دو قرن میشود که لحنِ ملکوتی میراث ماندگار خاندان موذن‌زاده‌هاست.

 

عروج به لاهوت با لحن داوودی شیخِ موذن

شیخ 1322 و به هنگام سفر از اردبیل به مشهد، به وقتِ صبح در تهران اذان گفت. روایت است که امام جمعه وقت تهران، شیفته صدای پرهیبت و هارمونی دلنواز اذان شیخ عبدالکریم شد و شیخ در تهران ماندگار گشت و قریب به یک دهه بر ماذنه مسجد ارگ و مسجد اردبیلی‌های تهران اذان خواند. سال 1325 شیخِ خوش صدایِ شهیر، موذن رادیو ملی شد تا در گرگ و میش صبح این صدای لاهوتی شیخ باشد که یک ایران را به ضیافت  ملکوت می‌خواند. شیخ عبدالکریم اولین موذنِ رسمی رادیوی ایران است که اذان را زنده اجرا می‌کرد. اذان شیخ در بیات ترک ادا می‌شد و منحصر به فرد بود.

 به اقرار پسرانش رحیم و سلیم، هنر، نبوغ و صدایش از همه موذن زاده‌های ادوار «ممتازتر» بود. اما صدحسرت که نشانی از آن میراث معنوی نشانی در آرشیو رادیو در دسترس نیست و آنچه که به گفته اولادش در موزه «لوور پاریس» نگهداری می‌شود تنها فایل ضبط شده از «شیخِ موذن» است. همان استادِ اولِ همه موذن‌زاده‌های اردبیلی شد. رحیم، نعیم، سلیم، محمود و داود پنج «میراث‌دار صدا و هنرِ پدر» شدند. شیخ عبدالکریم علاوه بر موذنی، نوحه‌سرا و مناجات خوان بی‌بدیلی بود. پسران هم راه پدر را ادامه دادند.

 نعیم، صدایش شبیه ترین به پدر بود. او مناجات‌خوان ممتازی بود و فن و صدایش چنان شبیه و در تقارن با «شیخِ بزرگ» بود که گاه شنونده را هم دچار تردید می‌کرد که این صدای شیخ است، یا آقازاده شیخ. شیخ و فرزند در رادیو ایران باهم مناجات‌خوانی کرده‌اند و افسوس آن اندک صدای ضبط شده هم از آنها، در دسترس نیست و باید در درک هنر و نبوغ آنها به نوستالژی‌ها و مستندات شفاهی و قولی معمرین بسنده کرد. افسوس که نعیم در 25 سالگی جوانمرگ شد. داوود صدای ظریفی داشت و اذان پدر را در همان دستگاه بیات ترک خوانده است، اما آوازه اذان دو برادر بزرگترش را ندارد.

 

صدایِ شش دانگ، امضای خانوادگی موذن‌زاده‌ها

فرزندان شیخ همگی تعلیم یافته مکتب خانه«میرزا عزیز» بودند. مکتب‌خانه در محله یساول اردبیل که در دهه 20 و 30 کودکان خوش‌صدا و مستعد را جذب  و به آنها در کنار قرآن، عربی و دیگر کتب رایج آن زمان، فنون مداحی و موسیقی راهم می‌آموخت. برای مکتب‌خانه‌ای که «مضظراردبیلی»، «عباسقلی یحیوی» و «حسینقلی داوودی» را به عنوان معلم و سیاستگذار در خود می‌دید، سلیم و رحیم نوابغی با صدایی ویژه، اسمیرزا عزیزتثنایی و البته شش دانگ بودند، دقیقا با رنگ و بوی خاص «موذن‌زاده‌ها». صدایی که هیچ وقت افت نمی‌کند و سقفی هم برای اجرا ندارد. رحیم وسلیم از پدر هر آنچه را که می‌بایست آموخته بودند، اما مکتب‌خانه و مدرسانش هم استعداد آنها را در مسیری هدایت و تربیت کردند تا حنجره طلایی این دو برادر، از همگان دلبری نماید.

 همانجا آموختند که صدا هر چند پایه و اساسی بنیادین در مداحی و موذنی است، اما تسلط به موسیقی فاخر و فنِ آواز بخش مکمل آن است و شعر در این میان از هر دو مهم‌تر، و از این رو بود که بسیار با شعر تمرین می‌کردند. معروف است که سلیم هر شعری را هم نمی‌خواند و این کار آدمی را در دوراهی انتخاب اینکه شعر سلیم زیباست یا صدایش، سخت می‌کند. سلیم صدایش، صدای محرم و ضجه‌هایش یادآور بلا و مصائب دشت کربلا بود و چنان نوحه ‌خواند و اشک گرفت که گویی دل سنگ هم آب شده است. شیخِ بزرگ بر این باور و ایمان بود که سلیم در میان فرزندانش بهترین و گرم‌ترین صدا را دارد. چنین هم بود.

 

خدا در همین نزدیکی‌هاست

شیخ و پسرانش در یک قرن گذشته آثار فاخر و ماندگاری را از خود بجای گذاشته‌اند؛ اما در میان موذن‌زادگان، اذان شیخ عبدالکریم گنجینه‌ای دیگر است؛ نه برای پدر و نه اینکه نام پدربزرگ خوش‌الحانش را در اذهان و افکار مردم زنده نگه به گستره‌ای فراتر از مرزهای جهان اسلام زنده نگه داشته است، بلکه عبدالرحیم معجزه‌آسا با اذانش آدمی را محسور می‌کند. مگر می‌شود اذان شیخ رحیم کسی نشنیده باشد و محو آن نشده باشد. همان اذانی که شیخ رحیم با دهان روزه در سال 1334 در سی سالگی‌اش در رادیو ملی اجرا کرده و با گذشت این همه سال هیچ وقت رنگ و بوی کهنگی نیافته است. زیبا و شمرده، بلند و گیرا، نافذ و بُرا با صدای ماندگارش نام مولی‌الموحدین را چون پدر در ماذنه رادیو ملی برای همه جهان اسلام فراگیر می‌کند. همان اذانی که گوش و جان از شنیدنش سیر نمی‌شود. همان که آدمی را محو و از خود بی‌خود می‌کند. همان که ندا می‌دهد که وقت پرواز از ناسوت به ملکوت است.

مگر می شود پای سفره افطار نشست و بی نوای اذان شیخ عبدالکریم لب به طعام برد. همان که امضای رسمی پای سفره افطارهایمان شده است. همان اذانی که نام موذن اردبیلی را به گستره مرزهای جهان اسلام گشود. همان اذانی که دومی ندارد. همان اذانی که شیخ در اواخر عمر در سفر حج اجرایش می‌کند. درست در جایی که وحی نازل شده است، در صحرای عرفات که همان نقطه معراج است. درست در چند قدمی خدا شیخ اذان معروفش را چون اذان پدر در بیات ترک و در گوشه روح‌الارواح اجرا می کند. همانجا که فشارها بالا می‌گیرد تا شیخ «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌الله» نگوید؛ اما اینجا همان جایی است که لحن داوودی مترنم شود. روح‌الارواح مخصوص حالات روحانی و لحظات متعالی سخن گفتن با معشوق و محبوب است و شیخ اردبیلی نیک می‌دانست که چگونه هنر و معنویت را به هم پیوند دهد.

شیخ عبدالرحیم معجزه قرن در ندای اذان و پرآوازه ترین موذن قرن بود. اگر بگوییم تشیع وام دار این حنجره وقف شده است، سخنی به اغراق نیست. او صدایِ هنری مکتب ثقلین بود و نه تنها به ردیف های موسیقی ایرانی، مقامی آذربایجانی و عربی تسلط کامل داشت بلکه با تلفیق استادانه هنر و معنویت دینی ایرانیان، شگفت‌انگیز اعجاز کرده است. قدرت و خلاقیت ویژگی ممتاز خانواده موذن زاده‌هاست و سمفونی اذان شیخ موذن، اوج این خلاقیت‌ها. به گفته برادرش سلیم، شیخ عبدالرحیم تا آخرین روزهای عمرش همچنان در پی یادگیری بود. و شاید این رمز ماندگاری آثار او باشد.

شیخ عبدالکریم صرفا موذن نبود. او همه‌گونه راه پدر را ادامه داد. فرزند ارشد شیخ عبدالکریم چون پدر لباس روحانیت به تن کرد؛ تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دینشیخ موذنی حاج ابراهیم اردبیل گذراند و بعدتر به قم رفت. در صحن حضرت معصومه(س) بارها موذنی کرد و در کنار منابر عقیدتی و اخلاقی پر رونقش، نوحه سیدالشهدا(ع) را نیز چون دیگر موذن زاده‌ها برپا کرد. سوزناک و غریبانه مرثیه می‌خواند و دریا دریا اشک می‌گرفت.

دو سال پس از خاموشی حنجره اعجاز، در سال 1386 اثرِ جاودانه موذن اردبیلی اذان وی در ردیف میراث معنوی کشور به ثبت رسید.

 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/