print logo

سی روز آنلاین| محمد زینالی اناری|

در يكي از مصاحبه‌هاي مطبوعاتي اخيرم در موردعلل انزواي اجتماعي و خودكشي، به بحران تنهايي با مفهوم «فقر اجتماعي» اشاره كرده بودم كه مترادف با پايين بودن افراطي سرمايه اجتماعي افراد است. استفاده از اين مفهوم، به جاي تنهايي و انزوا بدين جهت بود كه آن را در قياس با فقر اقتصادي قرار دهم و به اين نكته اشاره كنم كه فقر اجتماعي يكي از زمينه‌هاي اساسي فقر اقتصادي و البته عاملي اساسي در احساس سركوب و انزواي افراد و شروع شدن چرخه انزوا و مرگ ناخواسته يا خودخواسته است.
حالت بحراني جوامع در حال تحول يا بهتر بگويم در حال دگرگوني اين است كه ممكن است عده‌اي از مردم دچار اين انزا و تنهايي شده و دچار افسردگي مزمن يا شديد شده و در اثر آن اتفات پيش‌بيني نشده بعدي هم براي آنان رخ دهد. تنهايي يا انزوا (تنهايي تحميل‌شده از سوي جامعه) در صورتي كه حاد و ناگهاني باشد ممكن است باعث رخ دادن حالات دروني و قلبي شديدي شود كه حتي با وجود دوستان و نزديكان امكان رهايي فرد را از يورش اثرات فيزيولوژيك آن در امان نگذارد. 

در جامعه‌اي كه دچار بحران‌هاي اقتصادي مختلف چون تحريم و اختلاس بوده و سال‌ها است كه سرمايه اجتماعي در آن افول پيدا كرده، تك‌تك روابط خانوادگي، صنفي و محلي مردم ارزشمندند و به جهت بحران‌هاي اقتصادي ممكن است همين روابط هم دچار تنش و اختلاف شوند. لذا اين وضعيت نيازمند رسيدگي از سوي مراجع نهادي براي بازسازي سرمايه اجتماعي فردي، كاهش تنش دروني و مشق همبستگي ميان گروه‌ها و اصناف، ذيل آموزش تاب‌آوري اجتماعي است.  اما ما در ايران با يك بحران شبه‌علم هم مواجه هستيم كه چه بسا يكي از همدستان ناخواسته بحران اقتصادي و اجتماعي بوده و مانند دوست ناداني مردم را به سوي قطع روابط تنش‌زا و كاستن ارتباطات فرا مي‌خواند. در اين نوع ترويج رفتار فردي، واقع حمله‌اي كه بحران اقتصادي و فروپاشي اجتماعي از بيرون آغاز كرده‌اند را از درون شروع كرده و به عنوان تكنيك آرامش دروني به فرد تجويز مي‌كند. شبه‌علم يا همان دانش مطلوب فساد اقتصادي و اجتماعي، براي تكميل ضربات خود و از ميان برداشتن بقاياي نيروي مقاومت جامعه به‌شدت انزوا را در قالب زندگي راحت و آسوده براي جوانان امروزي ترويج مي‌كند. 
پيامد نادانسته و ناخواسته اين نوع انزواي اغفال‌كننده، تنهاتر شدن افراد و متعاقبا رواج خودشيفتگي و افسردگي، از بين رفتن آخرين رمق‌هاي حلقه‌هاي دوستي كه بنيان و اساس مدنيتند، تضعيف روحيه داوطلبي در اصناف و انجمن‌هاي غيرانتفاعي و هر آن پيوندي باشد كه در گروه‌هاي انساني پرتنش امروزي به سستي برقرار است. قدرت همدلي و انسجام گروهي زماني خود را عيان مي‌كند كه افراد يك گروه دچار تنش و درگيري مي‌شوند و يكي از راه‌هاي پايداري گروه، جستن چاره پس از بروز تنش و درگيري است، اما خواباندن تنش و درگيري با حذف انسان‌ها و خط زدن روابط و پاك كردن تلفن ديگران در دفتر، به معناي مرگ گروه‌ها و حلقه‌ها است كه به بيان پژوهشگران، يكي از ويژگي‌هاي مثبت جامعه ايراني به ويژه پس از دوران صفويه است. جامعه انزوا، مطلوب كساني است كه از پيوند پايدار مردم و ارتقاي سرمايه اجتماعي جامعه زيان مي‌بينند و تلاش مي‌كنند جامعه به عناصر تك‌افتاده و اتم‌هاي هراسان و مضطرب از پيوند درون روابط دوستانه و محفلي تبديل شود. بدين‌سبب براي توجيه مردم، دست به دامان نوعي ادبيات شبيه به ادبيات روانشناسي شده و به جاي مشاوره و ارتقاي مهارت‌هاي فردي براي بازسازي روابط تنش‌آلود نسبت به ترويج قهر با عنوان شيك حذف عوامل انساني مي‌نمايد. به اين شيوه، برساختن انسان‌هاي جوياي انزوا و تبديل كردن گروه‌هاي مساله‌دار به فقراي اجتماعي و جمعيت تنهايان اتفاق مي‌افتد. 

در دوره پيش از انقلاب اسلامي، ‌چنين ترويج مي‌شد كه يك دشمن بسيار است و هزار دوست كم، تا اينكه مردم به همديگر پناه مي‌دادند و عليه اقتدار مركزي قيام مي‌كردند. اما اينك و دقيقا زماني كه رهبران و دولتمردان براي تقويت اقتصاد و جامعه نيازمند پشتيباني اخلاقي و عاطفي مردم و تاب‌آوري جامعه هستند، شبه‌علم با دريافت مدارك دكتراي روانشناسي به كمك عناصر فاسدكننده اقتصاد و جامعه مي‌شتابد تا جامعه انزوا را در ايراني شكل دهد كه محافل و مطبوعات آن در همين صدسال اخير با شكل دادن به همبستگي در ميان منتقدان و مخالفان سيستم پادشاهي به ثمر رساننده چندين انقلاب و جنبش بودند.

 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانت دار باشیم/