print logo

  سی روز آنلاین/ مهدی جهاندیده:
دقیقا در همان روزهای که «سوم تیری‌ها»، احمدی‌نژاد را یک قدیسِ تمام‌عیار کرده بودند، و کمتر کسی جرات می‌کرد که به سوم تیری‌ها بگوید «بالای چشم‌شان ابروست»؛ به قلب احمدی‌نژادی‌ها در اردبیل شلیک سنگینی شد. سید کمال الدین علوی روزهای ابوس سیاست در اردبیل را حسابی داغِ داغ کرد، و از رمز و راز حرکتهای پوپولیستی احمدی‌نژاد گرفته تا چوبِ حراجِ سوم تیری ها به اقتصاد و فرهنگ، همه و همه را تحلیل کرد. این سخنان از علوی که زندگی‌اش فقط و فقط «یک‌رو» داشت و صراحت لهجه و خطبه‌های بی‌محابایش زبانزد خاص و عام بود؛ چیزی خارج از قاعده انتظار نبود.
 او «میرِ اصلاح‌طلبان» اردبیل نبود، اما کم از میر هم نداشت. علوی یک شبه رجال نشده بود، استخوان تراکنده کوچه پس کوچه‌های سیاست و از پایه‌گذاران و پیشگامان چپِ خط امامی در اردبیل بود. در اواسط دهه شصت در میان سیاسیون چهره شد و در دهه هفتاد یکی از برندهای اصلاح‌طلبان در اردبیل شد، در دهه هشتاد در مقام یک «رجل سیاسی» مورد اجماع بود؛ که ناگهان رمز و راز آلود از صحنه به دور شد. زبان علوی برنده‌تر هم شد و اگر بیماری، از اوایل دهه نود توان او را تحلیل نمی‌برد؛ همان «میرِ نقاد»ی می‌شد که جای خالی‌اش در چهار سال گذشته بیش از بیش احساس شده است. دوم خرداد 93 بود که در جریان انشقاق‌های ناخواسته ایجاد شده در میان اصلاح‌طلبان اردبیل، هر طیفی برای خود جشنی کوچک برپا کرد. علوی هم مدعو یکی از این مراسمات بود. زبان او در آن روز صریح و بی‌پرده بود، استاندار وقت را نقد تند و تیزی کرد که به مذاق برخی هم خوش نیامده بود. خیلی‌ها گفتند که علوی باید در خفا و «خیلی یواشکی» آن حرفها را به خدابخش می‌گفت، اما نه دل خدابخش از آن حرفها آزرده شد و نه علوی خبطی کرده و نه بیراهه‌ای را رفته بود که سزوارِ سرزنش «مجاهدان شنبه» باشد. هر چند که این کاسه‌های داغ‌تر از آش،  در آن آبِ گل‌آلود چند باری قلاب و تورشان را پهن کردند، اما جز لنگه کفش چیزی عایدشان نشد. 
«سید کمال»، نه همه اصلاحات در اردبیل بود و نه «شیخ قبیله‌شان»؛ اما هر چه بود عیار اصلاح‌طلبی‌اش خلوص خیلی بالایی داشت و هیچ وقت برای این جریان «کم‌فروشی» نکرد. افسوس اینجاست که نه در چهارسال گذشته که میدان برای اصلاح‌طلبان در اردبیل فراخ‌تر شده بود؛ کمتر کسی از رجال به سراغ گنجینه علوی و نقشه‌های گنج او در عالم سیاست رفت. و افسوس اینکه همه بعد از آن اتفاق مرموز اواسط دهه هشتاد، به یکباره پشت و کنار او را خالی کردند؛ جز چند نفری که آنها هم چون علوی از تمام عیارهای اصلاحات در اردبیل بشمار می‌روند. همان‌ کهنه کارهایی که در چهار سال گذشته هم از سوی مجاهدان شنبه و هم از سوی تازه واردها، بارها مورد بی‌احترامی قرار گرفته‌اند. سرمایه اصلاحات در اردبیل به لحاظ رجال، سرمایه سنگینی نیست؛ عده‌ای گرد کهولت بر چالاکی سال‌های گذشته‌شان مستولی شده و عده‌ای هم که زیر رنگین کمانی از هجمه‌های مغرضانه فرصت‌طلبان، روزگار مهرورزی را سپری می‌کنند. ضایعه درگذشت علوی نه تنها یک ضایعه مولمه، بلکه «ثلمه‌ای بر پیکر اصلاحات در اردبیل» بود. علوی با همه آن خلق‌و خوی و زبان نقادی که داشت در اصلاحات «اصیل» بود. هر چند که با برخی از دوستان اصلاح‌طلب‌اش در نوع انتخاب مسیر زاویه داشت، اما او و دوستانش؛ حامیان اصیل و راستین اصلاحات در اردبیل بودند و هیچ وقت  باهم برسر منافع سرشاخ نشدند و در روزهای سخت محکم پشت هم ایستاندند. 
علوی یکی از آخرین بازمانده‌های نسل طلایی سیاست‌ورزان چپ در اردبیل بود و حالا ما ماندیم و هزار افسوس که چرا کسی در این سالها نتوانست در روند پرازعیب شبکه‌سازی اصلاح‌طلبان اردبیل، به فکر جایگزین‌های آینده باشد. روزها با سرعت در گذرند و کسی فکرش را هم نمی‌کرد که سید‌کمال به این زودی‌ها «جوانمرگ» شود؛ آیا کهنه رجال‌ها به فکر ترمیم جاهای خالی هستند؟