print logo

میرمعظم ابراهیمی| در دورانی که با نام عصر اطلاعات مشهور شده است، جمع آوری اطلاعات، پردازش و استفاده صحیح از آن اصول مسلم در هوشمندسازی شهر است. موضوعی که به نظر می‌رسد، علیرغم تمامی تلاش‌های مثبت انجام شده قبلی، هنوز در ابتدایی راه است. اردبیل برای تبدیل شدن به شهری با قدرت رقابت منطقه‌ای – بین المللی نیازمند بازتعریف نحوه برخورد با آمار و اطلاعات و تغییر در نحوه مدیریت شهری است.

یک شهر دارای «هوش» بالا اصولا چگونه باید باشد؟ یک شهر چگونه می‌تواند به بهترین نحو زیرساخت‌ها و خدمات مورد نیاز شهروندان را تامین و در ارتباطی قدرتمند با شهروندان بتوان سطح ارائه خدمات را به ایده‌آل‌های ساکنینش نزدیک کند؟

به نظر می‌رسد اولین قدم در این راه «یادگیری» باشد. کسب تجربه از برنامه‌ریزی‌های قبلی و بهبود عملکرد با مشاهدات جدید مهمترین عوامل نشان دهنده قدرت یادگیری یک مجموعه است. داشتن آمار و اطلاعات به روز و نیز مکان دار و جغرافیایی کردن این داده‌ها می‌تواند شاخص مناسبی برای نحوه یادگیری شهر از فعالیت‌هایش باشد. در وضعیت موجود دسترسی به آمار سامانمند چند ساله در موضوعات مختلف عملا با سختی همراه است. اپلیکیشن‌های متعدد تعریف شده عموما در آماردهی ضعف‌های عمده‌ای و هنوز هم برای جمع آوری هر آماری بررسی دستی در دستور کار قرار می‌گیرد. این امر عملا امکان استفاده از آمار برای یادگیری و استفاده از آن در مدیریت را با دشواری‌ مواجه می‌کند.

آیتم دیگر در بررسی یک «هوش» سازگاری و انعطاف پذیری است. اینکه یک شهر در شرایط متفاوت و تغییر یافته چگونه عمل می‌کند و چگونه می‌تواند مثلا در پی یک تغییر ناگهانی به مانند بارش برف شدید، زلزله، سیل و یا تغییری آرام به مانند کاهش درآمد، ساخت و سازهای بی قواره رو به افزایش و موارد مشابه به این به عملکرد خود در بالاترین سطح ممکن ادامه دهد. اگر قدم اول «یادگیری» درست انجام نشده باشد؛ ارائه خدمات در وضعیت عادی با اخلال مواجه خواهد شد و پیش بینی نوع مواجهه با شرایط متغییر و بحرانی چندان سخت نخواهدبود.

مورد دیگر که در این زمینه اهمیت دارد «تصمیم گیری بهینه» است. به این معنی که برنامه ریزی برای دستیابی به بالاترین میزان بازدهی انجام شود. هزینه‌های انجام شده باید بالاترین میزان سود و مطلوبیت را برای شهروندان به وجود آورد. بدون مدیریت صحیح داده‌ها و اطلاعات و آگاهی حداکثری از شرایط و اوضاع موجود عملا تصمیم‌گیری در مسیر بازدهی بالا قرار نخواهندداشت.

منطق و «حل مساله» ویژگی دیگر هوش است. براین اساس یک شهر هوشمند باید قدرت مواجه با مسائل را داشته باشد. استفاده از منطق و استدلال به تبیین موضوع و اقناع شهروندان منجر خواهدشد و ارتباط بین شهروندان و مدیران در یک مدار صحیح برقرار خواهدبود. این امر باید بر آموزش و پژوهش مستمر و مداوم استوار باشد.

در حقیقت اگر تعریف دیویس از هوش را که بر توانایی پیش بینی، توانایی تغییر، توانایی اقدام برای رسیدن به هدف و استدلال تاکید دارد را بپذیریم، باید به سمت تغییر دیدگاه‌ها در مدیریت شهری حرکت کنیم. اما حرکت به این سمت در سازمان عریض و طویلی چون شهرداری‌ها به همین آسانی نیست.

شهرداری‌ها از اولین سازمان‌های مدرن شکل گرفته در کشور هستند و براین اساس دارای سنت‌ها و عرف‌های عملی عمیقی هستند که نسل‌های مختلف کارمندان را در خود ادغام کرده و تغییر آنها در عمل به سادگی امکان‌پذیر نیست. گستردگی خدمات ارائه شده در شهرداری از فعالیت‌های عمرانی و آرامستان و پارک و صدور پروانه و رسیدگی به تخلفات ساختمانی تا زیباسازی شهری باعث نشده است تا این نهاد نتواند به مانند سایر نهادهای خدمات رسان به مانند آب، گاز، برق، تلفن و... که تنها بر ارائه یک نوع از خدمات متمرکز هستند، فرز و چالاک باشد.

هوشمند سازی یک روند ساده آسانتر از هوشمندسازی یک روند پیچیده و چند بعدی است. بر همین اساس شاید هر کدام از ادارات با یک خدمت مشخص به راحتی بتوانند با تعریف یک اپلیکیشن کاربردی تمامی فعالیت‌هایشان را پوشش داده، ایرادات را در گذر زمان کاهش و کیفیت بالاتر را عرضه کنند ولی این امر برای یک سازمان پیچیده عملا دشوار است. فایق آمدن بر این شرایط نیازمند اراده پولادین و تحمل هزینه‌های ابتدایی برای توسعه زیرساخت‌هاست تا بعد از فراهم شدن پایه‌ها هوشمندی، بتوان چالاک و سریع و قدرتمند و معقول برای رسیدن به اهداف مورد انتظار برنامه‌ریزی کرد و با نظارتی معقول امور را به سرانجام رساند.