Menu Close Menu
نگاهی به فیلم عنکبوت ساخته ابراهیم ایرج‌زاد

وقایع نگاری جنایی حنایی

وقایع نگاری جنایی حنایی

سعید به چنان یقینی در ارتکاب قتل‌ها رسیده که چیزی به اسم وجدان برایش وجود خارجی ندارد و همه چیز خلاصه شده در تعریف الکی برخی‌ها از قاتل و عمل شجاعانه اش در برخورد با مفاسد و همین امر، غرق لذت شدنش از اشتهار و نام آوری را در پی دارد و هدفی کور که برایش تبدیل به یک امر مقدس شده چنان که حتی بارش باران را هم به نشانه عنایت خداوندی و تایید کارهایش پنداشته و کمترین تردیدی در ادامه مسیر به خود راه نمی‌دهد و به قول خودش کشتن حشرات برایش سخت تر از کشتن آن ۱۶ نفر بوده است.

سی روز آنلاین، حمید رستمی|

سعید که در اصطلاح روانشناسی به اختلال شخصیت ضد اجتماعی دچار است، شغلی سازنده دارد و تاکید بیش از اندازه کارگردان بر دیوار چینی و گچ کاری اش در تیتراژ، گویی مقدمه ای است بر تلاش‌های بعدی اش برای ساختن جامعه‌ی بهتر با از بین بردن زشتی ها و پلشتی های قابل رویت در خیابانها که اینجا در قالب زنان خیابانی تصویر شده‌اند و با حذف و پاکسازی شان از صحنه، وظیفه زدودن جامعه از آلودگی ها را به عهده می گیرد که در ادامه با شستن فرش توام می شود و آماده کردن خانواده برای ورود به سال جدید، به مثابه یک دنیای ذهنی بهتر تداوم می یابد.
او که در همان صحنه های نخست به عنوان کارگری زحمتکش و شریف به تماشاگر معرفی می شود که نان از عمل خویش می خورد و در کنارش سعی می کند برای فرزندانش پدری نمونه و برای مادر و همسرش خدمتگزار و تکیه گاهی بزرگ باشد. اما همین آدم به ظاهر بی خطر عمق تفکرات سنتی و تندروانه اش را در برخورد با کارگر زیر دستش که ناخواسته برای شستن سر، پیراهنش را هم درآورده نشان می دهد که به بهانه سر و سرّی داشتن با زن همسایه روبرویی که با نور آینه بازی می کند و بعدها مشخص می شود کودکی عقب مانده ذهنی ست اخراج می کند و همچنین در صحنه داخل تاکسی این شناخت را بیشتر می کند، آنجا که به محض سوار شدن، فرمان خاموش کردن ضبط ماشین که تصنیف سیاسی مرغ سحر را با صدای زنی پخش می‌کند صادر کرده و در ادامه وقتی در صندلی عقب تاکسی بین دو خانم نشسته برای ممانعت از تماس فیزیکی، اوج معذب بودنش به نمایش درآمده و با صدای سخنرانی رئیس‌جمهور وقت از رادیو، در باب جامعه مدنی و ملزومات آن تشدید شده و ترجیح می‌دهد همانجا پیاده شود تا شاید از شرایط آزار دهنده ای که در آن گرفتار آمده خلاص گردد، حتی اگر به بهای نرسیدن به مقصد باشد و این همان واکنشی ست که بعدها در تقابل با مفاسد اجتماعی و زنان خیابانی از او شاهدیم. سعید ابتدا آنها را یکی یکی سوار کرده و پند و اندرز می دهد و وقتی حس کرد اثری ندارد تک تک شان را از قطار زندگی پیاده کرده و در ادامه نوبت پیاده شدن خودش می شود.
دادگاه سعید با صحنه یی آغاز می شود که مورچه ای زیر پایش در حال حرکت است و او هر لحظه راه عبورش را می بندد تا مجبورش کند، راهش را کج کرده و از سمت دیگری برود که باز با پای دیگر جلویش را گرفته و به سمت دیگر هدایتش می‌کند.

این صحنه نشان دهنده ویژگی غالب سعید در مقابله با محیط پیرامون است و آن خصلت "ضعیف کشی" اش است. او که وقتی به ایجاد مزاحمت یک راننده نسبت به همسرش پی برده، ابتدا به سراغ راننده های مسافرکش می‌رود و با آنها درگیر می شود ولی بعد از یکی دو بار درگیری و کتک خوردن و احساس تنهایی در مقابل قانون و مردم حساب کار دستش آمده، تغییر روش می دهد و سمت و سوی مقابله و مبارزه اش را به طرف زنان خیابانی می چرخاند و جالب اینکه در میان این دسته هم سراغ زنانی به مراتب ضعیف و از هم گسیخته از نظر جسمانی می‌رود که توان چندانی برای مقاومت نداشته باشند و بنا به اظهارات واقعی قاتل، ۱۳ نفر از ۱۶ زن خیابانی به قتل رسیده معتاد شدید بوده و حتی داخل کیف خود مواد حمل می‌کرده اند و نفر آخری هم که نجات می‌یابد معتادی ست که همانجا هم به کتک خوردن روزانه از همسرش اشاره می‌کند و می گوید که اگر خمار باشد زورش به شدت کم شده و معمولاً از همسرش کتک می خورد ولی بعد از مصرف چنان سرحال و قوی می شود که توان مقابله با سعید را به دست آورده و برای حفظ جان خویش دست به هر کاری می زند و نجات هم می یابد تا مقدمه یی برای لو رفتن عنکبوت باشد.
فیلم در بخش‌های زیادی از قصه و شخصیت پردازی به واقعیت وفادار مانده و دیالوگ های پر تعدادی مستقیما از صحبت‌های سعید حنایی در دادگاه وارد فیلم شده و تنها شخصیت دختر و همسر سعید برای دراماتیک کردن داستان تغییر یافته اند که اتفاقاً تغییرات مثبتی است و فقط نقاش بودن همسر سعید چندان باورپذیر از کار درنیامده اما همین که بالاخره یک نفر در خانواده‌اش وجود دارد که مخالف قتل ها باشد به خودی خود دارای ارزش بوده و اتفاقاً تداوم منطقی سیاست‌های پسر سالارانه مادر بزرگ (به عنوان نماینده سنت که البته حنا کردن موهایش هم اشاره یی ست به نام خانوادگی سعید) و به اجبار دامن پوشاندن به دختری هشت ساله و امر و نهی های تمام نشدنی به او و در مقابل هوای نوه ذکور را داشتن است.
سعید در طول فیلم چندین و چند بار لیوان آب خنک را سر می کشد و از آن لذت می برد، او رفته رفته چنان در قتل‌ها غرق می شود که به امری لذت بخش برایش تبدیل شده و همچون آب خوردن به آن مبادرت می‌کند بی واهمه از مفهوم کنایی "آب خنک خوردن"، در حالی که بعدها اعتراف کرده که هرچند وقت یک بار اطراف زندان شهر آفتابی می شده تا خود را برای دستگیری احتمالی آماده کرده باشد و جالب تر اینکه در کشف تمام اجساد به پلیس کمک کرده و همواره در دست و بال نیروهای امدادی حضور داشته و حتی گاهی در حمل جنازه کمک هم می کرده و انگار که دوم انگار که از تمام مراحل کار و عملی که مرتکب شده لذت می برد تا جایی که بر سر مزار قربانیانش حاضر شده، فاتحه‌ای خوانده و خرما پخش کرده و حتی برای بازماندگانش هم تعارف می کند. در صحنه یی تکان دهنده، دختر یکی از قربانیان خرمایی برداشته و سعید طوری به او زل زده که انگار می‌خواهد چهره سوژه های چند سال بعدش را به ذهن بسپارد و در پس زمینه ردیف گور های کنده شده پرتعدادی را می بینیم که منتظر بلعیدن طعمه های عنکبوت اند و صدای قاری قرآن که می خواند: به کدامین گناه کشته شدند؟!

سعید به چنان یقینی در ارتکاب قتل‌ها رسیده که چیزی به اسم وجدان برایش وجود خارجی ندارد و همه چیز خلاصه شده در تعریف الکی برخی‌ها از قاتل و عمل شجاعانه اش در برخورد با مفاسد و همین امر، غرق لذت شدنش از اشتهار و نام آوری را در پی دارد و هدفی کور که برایش تبدیل به یک امر مقدس شده چنان که حتی بارش باران را هم به نشانه عنایت خداوندی و تایید کارهایش پنداشته و کمترین تردیدی در ادامه مسیر به خود راه نمی‌دهد و به قول خودش کشتن حشرات برایش سخت تر از کشتن آن ۱۶ نفر بوده است. آدمهایی که هرکدام بدبخت تر از دیگری، هیچ سیری از این زندگی به تنشان نرسیده بود. در این میان تلاش طاقت فرسای محسن تنابنده برای جان بخشیدن به سعید حنایی و ریزه کاری های بازی اش که هیچ نشانی از نقی معمولی ندارد کاملا قابل لمس است. او تلاش می‌کند دو شخصیتی بودن سعید را باور پذیر درآورد؛ یک قاتل زنجیره ای خونسرد و کارگری که برای خانواده و اطرافیان تجسم شرافت است و چنان برای جان ستاندن مصمم است که انگار مناسک و مراسمی مذهبی سنتی را به جا می آورد و کارگردانی که در فضاسازی شرایط ۲۰ سال پیش و التهاب جاری بر فیلم به خوبی عمل کرده و مخاطب را با خود همراه می کند.

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران