شناسه : ۹۷۳ ۱۷۳۲ بازدید ۰ پسند ۰ دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه ۱۴۰۱/۰۳/۶ | ۲۲:۲۲:۳۸ آیا «عنکبوت» را میتوان دوست داشت؟ قاتلِ بالفطره جاهل حنایی ضعیفکش است. زورش که به مردان سبیلکلفت نمیرسد، سرراست سراغ زنان خیابانی میرود. زنانی بیدفاع و اکثرا معتاد که نه تنها در مقابل او بلکه در مقابل جامعه هم خفیف و مطرود هستند. شاید سکانس نمایش مورچه در دادگاه هم کنایه و قرائتی از آن باشد. حنایی خواست تا ریشه فساد را بخشکاند؛ آیا چنین شد؟ سی روز آنلاین، مهدی جهاندیده| فیلم عنکبوت را تماشا کردهاید؟ فیلم خوبی نیست. پُر است از قتل و قتل و قتل. یک روایت تلخ اما واقعی از سوژهای ملتهب و هولناک در 21 سال پیش. داستان واقعی یک قاتل زنجیرهای به نام سعید حنایی. او شکارچی زنان خیابانی مشهد بود و به راحتی و حلاوت آبِ خنکی که مدام در سکانسهای متعدد فیلم سر میکشد؛ 16 زن را هم ذبح کرد تا «قاتل عنکبوتی» را به تیتر اول صفحات حوادث روزنامهها برساند. روزنامههایی که آن روزگار علیرغم توقیفهای فلهای همچنان پیشرو و پویا عمل میکردند. شاید فیلم به همین دلیل با ظرافت خاصی 18خرداد 1380 را به تصویر میکشد که در سایه آزادی نسبی آن دوران، مطبوعات با دقت و جزئیات توانستد به کالبدشکافی این قتلها بپردازند. جنونِ سعید حنایی ناخواسته به کمک مطبوعات آمد تا تابوی انکارِ زنان خیابانی از سوی دستگاههای حاکمیتی را بشکند و زمینه برای گشودن چتر حمایت از آنها فراهم شود. درپستوی تاریخ قاتلان زنجیرهای، سعید حنایی شخصیتی متفاوت از همه اسلاف خود دارد. او نه خفاشِ شب است، نه مجید سالک و فرید بغلانی، که همگی زنان پرشماری کشتهاند؛ اما حنایی به بهانه «غیرتِ دینی» قتلها را وظیفهی مشروع خود میدانست. او خشکِ مقدس نیست اما جاهل است؛ یک جاهل متعصب و خشکاندیش که خودسرانه به ظنِ خویش با پاکسازی عنکبوتی و حذفی، گمان در رستگاری جامعه داشت. حنایی از تعصب خشک به شک و از شک به جنایت میرسد. او به جامعه بدبین است و فیلم هم در تصویر اول جاهلیت و بدبینی او را در نحوه مواجهه با کارگرش را پدیدار میکند. او در پیِ بهشت است؛ اما قرائت او از شرع و دین صحیح نیست. آنجا که در پی چندمین قتل باران میبارد، این تصور در سعید شکل میگیرد که بارشِ باران اجر پاکسازیهای اوست! همین تصور باطل، او را برای کشتن زنان، ذیحقتر هم کرد. او مستعدترین فرزند برای میراثداری مکتب مادرش هست. مادری که نفوذ شگرفی روی او دارد، جرقه در بشکه باروت سعید میزند و از یک کارگر ساده، قاتل زنجیرهای میآفریند. زنی سنتی و کمسواد با تفکراتی دگم که زمینهساز و منتشرکننده افکار جاهلانه در جامعه میشود. سعید اگر از نگاه ما هیولایی مخوف است؛ اما در چشم مادر شمایل یک قهرمان تمام و کمال را دارد که آستینِ همت بالا زده تا آنچه را که فساد میداند از جامعه پاک کند. یک مادرِ متعصب که بر این باور است «زن خراب بویی از انسانیت نبرده و سزایش مرگ است». این همان جدالِ دو طیف جامعه باهم است؛ طیف اول نگرش و تخیل مادر و همفکرانش و منظر دوم زنانی که به واسطه جهل طیفِ اول «شاید» به خلاف بیافتند. این طریق حرکت یک جامعه به سمت مبارزه با تفکر را آشکار میکند. حنایی ضعیفکش است. زورش که به مردان سبیلکلفت نمیرسد، سرراست سراغ زنان خیابانی میرود. زنانی بیدفاع و اکثرا معتاد که نه تنها در مقابل او بلکه در مقابل جامعه هم خفیف و مطرود هستند. شاید سکانس نمایش مورچه در دادگاه هم کنایه و قرائتی از آن باشد. حنایی خواست تا ریشه فساد را بخشکاند؛ آیا چنین شد؟ فیلم تنوانسته به موضوع عمق ببخشد و همه چیز در سطح میگذرد. شخصیتپردازی اثر و دلایل ظهور و بروز سعید حنایی از محدوده روایتهای ژرونالیستی آن روزگار فراتر نرفته و نشانی از «کالبدشکافی چرایی» ندارد و از این منظر اثر استخوانداری نیست؛ اما با این همه، مضمون تازه و بکری است که سینمای ایران بشدت تشنه آن است. پرداختن به چنین مضمونی برای سازنده پرریسک است؛ چرا که سایه حذف، ممیزیها و عدم نمایش دلهرهای کمتر از نام سعید حنایی ندارد.هرچه باشد سوژهای ملتهب و تکاندهنده است نه تنها برای سینما، بلکه برای پژوهشگران اجتماعی و پایاننامههای دانشجویی برای یافتن چراهای مجهول در بروز یک فاجعه فرهنگی. چرا که ریشه جهل به این سادگی نمیمیرد و دوباره جوانه میزند. برچسبها : سعید حنایی قاتل عنکبوتی فیلم عنکبوت ابراهیم ایرج زاد محسن تنابنده ساره بیات قاتل سریالی سی روز آنلاین مهدی جهاندیده اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی