Menu Close Menu
نگاهی به ابعاد چهارگانه نا‌امنی در شهرها

زنان در فضاهای بی‌دفاع شهری

زنان در فضاهای بی‌دفاع شهری

اگرچه محدودیت‌های زنان برای حضور در شهر و استفاده از فضاهای شهری ابعاد مختلفی دارد، آنچه مهم است فراهم آوردن زمینه‌ای است که حضور آنان را در شهر تسهیل کند. یکی از مهم‌ترین مسائلی که در این خصوص باید به آن پرداخته شود بحث تأمین امنیت زنان در فضاهای شهری است.

هدا امینیان| امروزه زنان نیمی از جمعیت شهرها را تشکیل می‌دهند و یکی از گروه‌های عمدۀ حاضر در فضاهای شهری‌اند که استفاده‌ای چند‌بعدی از شهر و فضاهای آن می‌کنند. اگر طبق نظر یان گِل، فعالیت‌های شهری را شامل سه طیف فعالیت‌های ضروری، انتخابی و اجتماعی در نظر بگیریم، می‌توان گفت که زنان به واسطۀ  هر سه دسته فعالیت در شهر حضور می‌یابند اما کیفیت این فعالیت‌ها و در نتیجه کیفیت حضور زنان در شهر به واسطۀ آنها با هم متفاوت است.

فعالیت‌های ضروری یا اجباری تحت هر شرایطی اتفاق می‌افتند. به این معنی که زنان نه‌تنها به دلیل اشتغال بلکه به این دلیل که هنوز نقش‌های جنسیتی‌شان در جایگاه همسر، مادر و دختر وظایف خانوادگی را به دوششان می‌گذارد، در شهر حضور می‌یابند. آنان همچنان مسئول رسیدگی به امور خانه و خانواده هستند و به همین دلیل فعالیت‌های ضروری و روزمرۀ مرتبط با مسئولیت‌های خانگی را در شهر و محلۀ خود انجام می‌دهند. فعالیت‌های انتخابی در شرایط مناسب و وضعیت دلخواه افراد اتفاق می‌افتند، مانند قدم ‌زدن یا مراجعه به مکان‌های تفریحی. فعالیت‌های اجتماعی، بسته به ویژگی‌های فضای شهری، طیف گسترده‌ای از روابط متقابل افراد را دربرمی‌گیرند. به این معنی که افراد با حضور در فضاهای عمومی تعامل اجتماعی می‌کنند. بنا به تعریف گِل، هنگامی که فضای شهری از ویژگی‌ها و مطلوبیت لازم برای گروه‌های مختلف برخوردار باشد، طیف وسیعی از فعالیت‌ها، مخصوصاً تعامل اجتماعی که عالی‌ترین شکل حضور در فضاهای شهری و استفاده از آنهاست، اتفاق می‌افتد. 

 به نظر می‌رسد که میزان حضور زنان در شهرهای ما برای فعالیت‌های اختیاری و اجتماعی به مراتب کمتر از فعالیت‌های اجباری است. این اتفاق را می‌توان از زوایای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … بررسی کرد اما یکی از دلایل مهم آن مطلوب نبودن فضاهای شهری برای زنان است. این مسئله از نوع طراحی و برنامه‌ریزی شهری ما ناشی شده که بدون توجه به نیازهای زنان و با دیدگاهی مردانه و از بالا به پایین انجام می‌شود و نه‌تنها فعالیت‌های اختیاری و اجتماعی زنان را محدود می‌کند بلکه آنان را در انجام فعالیت‌های ضروری خود نیز با مشکل مواجه می‌سازد. یکی از مهم‌ترین عوارض این نوع نگاه در برنامه‌ریزی و طراحی شهری،  به وجود آمدن فضاهای بی‌دفاع و ناامن در شهر است که منجر به احساس ناامنی زنان در شهر می‌شود. احساس ترس یا عدم امنیت یکی از دلایل اساسی حضور نیافتن یا محدود شدن حضور زنان در شهر است. این مسئله علاوه بر اینکه مانع رسیدن زنان به حق خود بر شهر  می‌شود، نشان از نابرابری جنسیتی در شهر دارد. در اینجا از احساس عدم امنیت زنان صحبت می‌کنیم چون ممکن است که مثلاً در مورد فضایی خاص لزوماً تجربۀ ثبت‌شده‌ای از خشونت وجود نداشته باشد، اما همواره پتانسیل ناامنی و خشونت را در خود دارد. ترس یا ناامنی را می‌توان در سه سطح کلی اجتماعی، فضایی و زمانی بررسی کرد که پیوسته بر هم تأثیر می‌گذارند و احساس عدم امنیت را تشدید می‌کنند.

بُعد اجتماعی ناامنی همان روابط قدرت مردسالارانه‌ای است که به صورت‌های مختلف در فضا نمود پیدا می‌کند. درست است که بحث ما در اینجا در مورد شهر و فضاهای شهری است، اما این دقیقاً نقطه‌ای است که مسئله با فضای خصوصی پیوند می‌خورد. به این معنی که نوع تفکر مردسالارانه‌ای که زنان را جنس دوم می‌داند و ممکن است به هر شکلی از خشونت یا محدودیت و … در فضای خصوصی بروز پیدا کند، در فضای شهری هم بازتولید می‌شود. حال این ذهنیت در فضای عمومی زنان را جنس دومی می‌داند که از جایگاه اصلی‌ خود یعنی خانه وارد قلمرو مردانۀ فضای شهری شده‌اند و همان رفتارها و خشونت‌ها در شکلی دیگر و بُعدی وسیع‌تر با زنان غریبه‌ای صورت می‌گیرد که پیوند احساسی یا خونی هم با آنها وجود ندارد. آزار و خشونت‌های اعمال‌شده بر زنان در فضاهای شهری مثالی از این دست است.

بُعد فضایی یا کالبدی که موجب احساس ناامنی زنان در شهر می‌شود همان چیزی است که در بالا نیز به آن اشاره شد: نگاه مردسالارانه در برنامه‌ریزی و طراحی شهری که شهرها را بدون توجه به نیازها و خواست‌های گروه‌های مختلف مخصوصاً گروه‌های آسیب‌پذیر مانند زنان، کودکان، سالمندان و معلولان می‌سازد. طراحی فضاهای باز و بزرگ و بدون نظارت یا فضاهای بسته و بدون دید و دسترسی، فقدان نشانه‌ها و علائم راهنمایی، تاریکی و نبود نور کافی، وجود فضاهای خالی در محلات مسکونی، ساختمان‌های متروکه و تخریب‌شده، حصارها و فضاهای بدون دید، پل‌های هوایی و زیرگذرها، فضاها و راسته‌های تک‌کاربری داخل محلات مسکونی از جمله مواردی هستند که می‌توان در این زمینه به آنها اشاره کرد. وجود این‌گونه فضاها نه‌تنها موجب ناامنی زنان می‌شود که امنیت سالمندان و کودکان را نیز به خطر می‌اندازد. 

بُعد زمانی ناامنی زنان در شهر به این معنی است که احساس امنیت زنان در فضاهای شهری با گذشت زمان تغییر می‌کند. برای مثال، احساس امنیت در یک فضای مشخص در شب و ساعت‌های خلوت نیمروز با احساس امنیت در همان فضا در صبح یا بعدازظهر متفاوت است. خلوتی فضاها در نیمروز و مردانه ‌شدن فضاها در شب و تاریکی هوا احساس ناامنی بیشتری در زنان ایجاد می‌کند و به همین دلیل بسیاری از زنان ناچارند  از تردد شبانه در شهر اجتناب کنند.

همان‌طور که گفته شد، تأثیر و هم‌پوشانی این سه عامل موجب تشدید احساس ناامنی در زنان می‌شود. برای مثال، فضاهای تک‌کاربری مانند راسته‌های تجاری مربوط به مشاغلی که مردانه تلقی می‌شوند، عملاً فضای مردانه‌ای را در عمق محلات مسکونی به وجود می‌آورند که زنان هنگام عبور از آنها ممکن است با آزار و خشونت جنسی و کلامی مواجه ‌شوند و این مسئله در ساعات خلوتی یا تاریکی افزایش می‌یابد. فضاهای بدون دید یا تاریک پتانسیل بسیار بالایی برای تجمع مردان و دزدی و آزار جنسی دارند، مثل پل‌های عابر پیاده که اغلب با تبلیغات پوشیده شده‌اند و در نتیجه دید و نظارت عمومی بر آنها وجود ندارد یا نور کافی ندارند.

به طور کلی می‌توان گفت که ترس زنان در فضاهای شهری بیشتر به دلیل امکان بروز خشونت و آزار جنسی و کلامی و فیزیکی، دزدی و خفت‌گیری، دزدیده شدن، دزدیده شدن کودکان، دعوا و عربده‌کشی و نظایر آنهاست، و راه‌حل معمول زنان برای مقابله با احساس ناامنی در شهر محدود کردن حضور خود در مکان‌های خاص و زمان‌های خاص است. بسیاری از زنان از فضاهایی که پتانسیل خشونت یا ناامنی دارند استفاده نمی‌کنند یا راه خود را دورتر یا عوض می‌کنند تا از کوچه‌ای تنگ و تاریک یا فضای بازی که دید عمومی ندارد عبور نکنند. همچنین بیشتر آنها از تردد در شب بدون وسیلۀ نقلیه اجتناب می‌کنند. باور عمومی مردسالارانه نیز به این مسئله دامن می‌زند. به این معنی که اگر زنی در شهر مورد آزار یا خشونت قرار بگیرد، متهم اصلی خود اوست که مثلاً  هنگام تاریکی هوا در خانه نبوده یا به جاهای ناشناخته‌ای رفته است. این باور عمومی، که برگرفته از همان فضای اجتماعی است که زنان را صرفاً متعلق به فضای خصوصی خانه می‌داند، تا جایی پیش می‌رود که برخی از خانواده‌ها به زنان یا دختران خانواده اجازۀ تردد انفرادی در شهر را نمی‌دهند مگر با همراهی یکی از اعضای خانواده با آنان.

اگرچه محدودیت‌های زنان برای حضور در شهر و استفاده از فضاهای شهری ابعاد مختلفی دارد، آنچه مهم است فراهم آوردن زمینه‌ای است که حضور آنان را در شهر تسهیل کند. یکی از مهم‌ترین مسائلی که در این خصوص باید به آن پرداخته شود بحث تأمین امنیت زنان در فضاهای شهری است. راهکارهای افزایش امنیت زنان را باید در دو سطح شهری و محله‌ای ارائه و پیگیری کرد. از یک سو می‌توان با اعمال فاکتورهای عمومی در طراحی و برنامه‌ریزی شهری برای افزایش امنیت اقدام کرد، مثل طراحی فضاهای روشن با دید و نظارت عمومی، تأمین دسترسی و شفافیت فضاها، برنامه‌ریزی برای اختلاط کاربری‌های شهری و جلوگیری از شکل‌گیری فضاهای تک‌کاربری، و تأمین دسترسی به حمل و نقل عمومی در تمامی ساعات شبانه‌روز. از سوی دیگر، به دلیل اینکه هر محله با توجه به موقعیت جغرافیایی و وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود مشکلات متفاوت و نیازهای مختلفی برای تأمین امنیت دارد، باید با مشارکت زنان محله دلایل ناامنی و فضاهای ناامن را شناسایی کرد و با برنامه‌ریزی و ارائه و اجرای راهکارهای محلی، به شکل پایدارتری محلات را به فضاهایی امن برای زنان مبدل ساخت.

بی‌تردید طراحی و برنامه‌ریزی شهری بر اساس نیازهای زنان و توجه به نقش مهم مشارکت مردم در تأمین امنیت می‌تواند به ایجاد فضاهایی امن برای زنان بینجامد که خود عوامل اجتماعی ناامنی را هم تا حد زیادی کاهش خواهد داد. امن ‌بودن فضاها که منجر به مشارکت و حضور مردم در آنها می‌شود، سرزندگی فضاهای شهری را به همراه دارد. ارتباطی دو‌سویه که فضای شهری را تبدیل به فضایی اجتماعی می‌کند، اتفاقی که زندگی و تجربۀ شهری زنان و دیگر ساکنان شهر را از حضوری اجباری به فعالیتی اختیاری و اجتماعی تغییر خواهد داد و چهرۀ شهرها را عوض خواهد کرد.

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران