شناسه : ۹۰۹ ۱۷۲۵ بازدید ۱ پسند ۰ دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه ۱۴۰۱/۰۱/۲۵ | ۹:۲۶:۴۷ سیطرهی منطق شهرنشینی مرگ روستا نوسازی ایران، نه تنها نتوانستهاست کشاورزی را صنعتی ساخته و زیست روستایی را توسعه دهد، با کشتن روستا و آرمانشهر ساختن زندگی و سیاست شهری، آنهم نه شهر صنعتی که محصولش شهر رقابتی بوده، زندگی روستایی دامداران و دهقانان را به شعبی از شهرهای فلجی تبدیل کرده که هنوز نتوانسته است مشکل ترافیک خودش را با نوع خردورزیاش حل کند، چه رسد به بحرانهایی چون سیل، زلزله و برف که ممکن است بر سر روستا خراب شود! سی روز آنلاین، محمد زینالی اُناری| در چند روز اخیر، به سبب فشاری که تقویت و گاهشماری دقیق به ذهن ما می آورد، متأسفانه بهار تقویمی در استان اردبیل آغاز نشد و باید منتظر بهار طبیعی باشیم تا وارد بهار شویم. لکن هنوز در اردبیل زمستان تمام نشده و ما باید در برابر سرمای سنگین و راهبندان مقاومت کنیم و هنوز فصل رهایی نشدهاست. در این اثنا، یاشار پورمجید در یاداشتی نسبت به عوارض راهبندان روستاها از منطق مدیریت بحران سؤال کرده است! هر چند من در جایگاه پاسخ گویی به ایشان نیستم، اما لازم میدانم به جای پاسخ، نکاتی تحلیلی بر پرسش ایشان بیفزایم. چند سال پیش، یاداشتی در سایت محلی ایرنا نوشتم با عنوان «دولت شهری-دولت روستایی» که در آن از سیطرهی منطق شهرنشینی بر تمام کشور و حتی روستاها صحبت کردهبودم؛ تحلیلگران جامعهشناسی نوشتهاند که مدرنیته آغاز سیطرهی خرد کلانشهری است! اما با توجه به تفاوت خاص ایرانی و شیوهی زیست روستایی آن، نیاز بود که در شکل دهی به دولت مدرن به عنوان ابزار اجرایی حاکمیت که تبعههای متعددی دارد، تفاوت بومها دیده شود. اتفاقاً یکی از مخالفان شدید مدرنیتهی ایرانی، دامداران عشایری بودند که اقلیم خود را در معرض خطر نوسازی رضاخانی میدیدند و سالها داد کشیدند. اما دولت ایرانی که صرفاً به خرد سیاسی و منطق حکومت کردن پایمرد بودد، اگرچه نیمنگاهی به فرهنگ و هویت داشته اما در عمل با برنامههایی مانند استانداردسازی پوشاک بیچادر/باچادر، استانداردسازی غذا و تصرف همهجا با ساعت، تقویم، آسفالت و زیباسازی نمای شهری پیش رفته است. در نتیجه، خرد سیاسی به جای این که به تفاوتهای اجتماعی توجه کند، کل جامعه را با روایت مدرنیته یکدست میکند و هنوز عصر تکثر و دیدن و تقویت کردن بومها و هویتهای گوناگون که محصول پیشمانی از نوسازی مدرن بوده، در اینجا فرا نرسیده است؛ امروز دیدم که یک فرد طبقهی متوسطی شهرنشین که به سبب کار نظری همواره سربار تولید کنندگان است، مدعیاست که عید طبیعت لازم نیست چون او علوفه نمیخورد! برخلاف آن گوشتخوار شهرنشین، تره و شاهی غذای بسیاری از ما دهقانزادگان بوده و حق داریم از دیدن رویش در طبیعت شادان و پایکوبان شویم. یکی از تفاوتهای اساسی جامعهی ایرانی، تکثر زیستجهانهای آن بوده که شامل اقلیمهای متعدد گرم و سرد؛ بیابانی، دشتنشینی، کوهستانی، جلگه؛ شیوههای متعدد معیشتی اعم از دامداری، دهقانی، شهری است. اما خرد سیاسی در ایران به جهت اینکه دامداران و دهقانان در بسیاری از کشورها منشأ انقلابات بودند، به این تفاوتها که اساس تولیدات کشاورزی هستند نگاه برنامهریزانه نداشته و برای تسلط سیستم بر زیستجهان، نخبگان آنها را هم به سیاست و شهرنشینی کشیده و از آنها بیگانه کرده است. یعنی روستایی مانده و درد و بلایی که موقع بحران و بلایا حتی کسانی نیستند آن را بیان کنند. در طرح راهاندازی دهیاران، قرار بود آنها همچون شهرداری از درآمد روستایی زندگی خود را تأمین کنند، چه میدانستیم که شهرداران هم به سبب عدم توانایی در درآمدسازی شهرها، به کمکهای مالی دولت نقشه میکشند! نوسازی ایران، نه تنها نتوانستهاست کشاورزی را صنعتی ساخته و زیست روستایی را توسعه دهد، با کشتن روستا و آرمانشهر ساختن زندگی و سیاست شهری، آنهم نه شهر صنعتی که محصولش شهر رقابتی بوده، زندگی روستایی دامداران و دهقانان را به شعبی از شهرهای فلجی تبدیل کرده که هنوز نتوانسته است مشکل ترافیک خودش را با نوع خردورزیاش حل کند، چه رسد به بحرانهایی چون سیل، زلزله و برف که ممکن است بر سر روستا خراب شود! /در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانت دار باشیم/ برچسبها : روستا تولیدات کشاورزی نوسازی ایران محمد زینالی اناری سی روز آنلاین دولت شهری دولت روستایی اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی