Menu Close Menu
۷ روایت از زندگی حسن عرشی، پیشکسوت تجارت و بازرگانی اردبیل

مردی به رنگ آب

مردی به رنگ آب

حسن عرشی پیشکوست تجارت اردبیل، در سن 94 سالگی درگذشت. او شناسنامه تجارت و بازرگانی در اردبیل بود .عرشی سرمنشاء برخی از تحولات اقتصادی و فعالیت‌های بازرگانی در اردبیل معاصر است.

سی روز آنلاین/ توحید سیف:

یکم:حسن عرشی، فرزند تقی، متولد 1305 در اردبیل و اصالتا از دهات اطراف خلخال است. او فرزند اول خانواده بوده و نام پدر بزرگش را به ارث برده است. در دو سالگی مادرش را در اثر بیماری ذاتالریه از دست میدهد و در آغوش مادر بزرگ پدری، بزرگ میشود. وی تنها خاطره خوش برجای مانده از کودکیاش را بوی خوش مادر بزرگ و مزه لذیذ لقمههای او، میداند. او از کودکی تشنه یاد گرفتن بوده است و به گفته خودش، میخواسته «از هرچیزی سر در بیاورد».

وی در دورانی که بیسوادی فراگیر بوده، از سال 1312 پا به وادی تحصیل میگذارد. از دوم دبستان به مطالعه کتب غیر درسی، از جمله حافظ، سعدی، خیام، امیرارسلان و  قصههای قدیمی را شروع میکند. و از همان موقع اعتقاد داشته است که منشا همه بدبختیها و فلاکتها از جهل و بیسوادی مردم است. کسی نبوده که او را به درس خواندن تشویق کند؛ اما با علاقه وافر خود به یادگیری، در پی درس و مدرسه بوده است. از کلاس سوم دبستان با نوشتن نامه اطرافیان اولین تجربههای کار و کسب درآمد را به دست آورده است. از همان کودکی تفاوتی را در خود نسبت به سایر هم سن و سال های خود احساس میکند؛ بیشتر در جمع آنها نبوده و علایقش با آنها متفاوت بوده است. به چیزهای کوچک راضی نمیشد و فکرهای بزرگی در سر داشته است. برای سرگرمی در دوران کودکی با وسایل دور ریختنی، خانه و ساختمان میساخته و به این کار علاقه داشته است. کسب و کار را از همان کودکی با بلالفروشی و میوهفروشی شروع کرده است.

 

دوم: بعد از کلاس ششم از سر ناچاری و برای تامین نیازهای خانواده ترک تحصیل میکند و مشغول به کار میشود. در 15 سالگی مغازه خواربار فروشی باز میکند. بعد از حمله روسها و تصرف شهر مجبور میشود مغازه را ببندد، سپس در بازار خراطان در مغازه فرد دیگری مشغول به کار میشود. همانجا و در فواصل مختلف دست به تجارتهای کوچکی میزند. و بعدها در هفده سالگی به عنوان مباشر برای شخصی بنام صرافزاده مشغول به کار میشود.

با اینکه مجبور به ترک تحصیل شده بود، اما همیشه به دنبال مطالعه بوده و در آن زمانها از کتابخانهای به نام ناهید در میدان سرچشمه کتاب کرایه کرده و مطالعه میکرده است. به داستان علاقه زیادی داشته و کتابهای شعر هم میخوانده و شاعری نیز میکرده است.

 

سوم: در سال 1326 به خدمت سربازی میرود و در سال 1328 آن را تمام میکند و به کار مباشریاش برمیگردد. با حقوقاش سه هزار متر زمین در سرعین میخرد و در آن درخت میکارد، عرشی در آن زمانها بسیار کار و تلاش میکرده است.

در سال 1335 ازدواج میکند و زندگی را از نو و با تلاش برای خودش میسازد. او معتقد بوده که هرکس در زندگی امید نداشته باشد، همان اول راه شکست  میخورد، چیزی که برای انسان موفقیت و پیشرفت را به ارمغان میآورد، امید است. به درجا زدن قانع نبوده است و به پیشرفت و بالا رفتن فکر میکرده است. بنابراین از مباشری آقای صرافزاده انصراف داده و به کارهای بزرگتری فکر میکند. روستایی را سه سال اجاره میکند و با کمک اهالی روستا، روی آنها کار کرده و سود خوبی کسب میکند و به کمک آن خانهای برای خودش میخرد.

 

چهارم: در سال 1341 داروخانه سینا را به صورت شراکتی در سرچشمه افتتاح میکند. در سال 1342 در داروخانه که کار میکرده و درآمد خوبی داشته است، زمینی میخرد. در داروخانه های نوین و دکتر مهاجری هم شراکت داشته است. کارشان در زمینه داروخانه میگیرد. با سه شرکت خارجی داروسازی قرارداد میبندد و با آنها کار میکنند. در سال 1346 پدرش را از دست میدهد. داروخانهشان پیشرفت زیادی میکند؛ در سال 1349 برای اولین بار سفر حج میرود.  و با علاقهای که از کودکی به ساختمانسازی داشته شروع به ساختن خانهای در آن زمین میکند، در سال 1352 به مالک ساختمان داروخانه نوین، که در آنجا کار میکرده، پیشنهاد ساختن ساختمان جدیدی برای داروخانه را میدهد. سپس ساختمانسازی او دربین اطرافیان مشهور میشود و برای چندین نفر خانه میسازد، که اکثر آنها را با نیت خیر و حتی با کمک مالی به صاحبان خانهها انجام داده و همیشه از اینکه بتواند به مردم کمکی بکند

خوشحال میشده است. در مدت چند سال بیش از سی باب خانه برای فامیل و دوست و آشنا و کارگران کارخانه ریسندگی میسازد.

 

پنجم: خدمات اجتماعـی را جـزء اهـدافش قرار میدهد و مسئولیت نظارت و مدیریت ساخت خانه برای اطرافیان را برعهده میگیرد. تا جایی که در سال 1364 ساختمان موسسه خیریه حسینی را میسازد. علاوه بر خودش برای آرامش و موفقیت اطرافیانش هم تلاش فراوانی کرده است و آثار زیادی را از خودش برجای جای شهر باقی میگذارد.

در سال 1354 با اجاره ی یک هواپیما به همراه چند نفر از دوستانشان به مکه و سوریه و لبنان می روند. و در سال 1356 هم به همراه دوستانشان سفری بیست و یک روزه به اروپا میروند و کشورهای ایتالیا، فرانسه و انگلیس را میبینند.

با فعالیتهایی که در زمینه داروخانه ها داشته روز به روز به موفقیتهای اقتصادی و کاریاش افزوده میشود. در کنار آن و با آشناییاش با «اسدالله وثوقی ایرانی» به بازار فرش دستباف و تولید و صادرات آن هم وارد میشود. حسن عرشی خود معتقد است بالغ بر چهل سال است که با صنعت فرش آشنایی داشته و به نوعی از خدمتگــذاران مواد اولیــه صنعت فرش دست باف در اردبیل بوده است.

 

ششم: او علاقه اش به خدمات اجتماعی را در کنار کارهای اقتصادی اش هیچوقت فراموش نکرد، قرض الحسنه مکتبالسجاد در سال 1348 به همت آیت اله مُروج و به همراه چند نفر از علاقمندان به خدمات اجتماعی تاسیس می شود که حسن عرشی هم از جمله موسسان این صندوق قرضالحسنه بوده است. بعدها زمینی را برای تاسیس مدرسه ابتدایی جهان تربیت در اختیار موسسان جهان علوم قرار میدهد، نظارت ساخت را انجام میدهد و با آنها در اداره مدرسه شراکت میکند، که به نظر خودش تاسیس این مدرسه ابتدایی یکی از بهترین خدماتش برای شهر بوده است. جهان تربیت در اول مهر 1351 اولین دانشآموزها را به خود میبیند. حسن عرشی همچنین در مراحل ساخت ساختمان دوم درمانگاه خیریه حسینی اردبیل از سال 1364 زحمت فروانی میکشد تا این درمانگاه به نتیجه برسد و سپس به عنوان رئیس هیئت مدیره در آنجا فی سبیلالله و بدون دریافت حقوق و مزایا مشغول به مدیریت امور میشود.

 

هفتم: وی سهمی از کارخـانه ریسندگی پشم و خامه اردبیل، شرکت اتحاد، را داشته و در دورهای که این شرکت با مشکل مدیریتی در سال 1368 مواجه میشود و وضعیت بدی پیدا میکند، مدیریت آن را قبول کرده و مانع از فروپاشی آن و فروش ماشینآلاتش شده و این کارخانه را به موفقیت میرساند. مدیریت حسن عرشی بر شرکت اتحاد ادامه مییابد و به مرور شرکت را گسترش داده و به شهرک صنعتی انتقال میدهد.

عرشی برند تجارت در اردبیل معاصر است، مردی به رنگ آب که زندگیاش منشا خدمات اجتماعی هم بوده است.

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران