Menu Close Menu
آیا ژنرال‌های ما«نمی‌توانند» یا «نمی‌خواهند»؟

سربازان جمعه کولبر نیستند!

سربازان جمعه کولبر نیستند!

سربازهای جمعه هر چند که خسته از «رکب خوردن»‌ها هستند، اما نباید فراموش کرد که آنها در سیاست پیرپسرشده‌اند و همچنان آرمانی می‌اندیشند و مردان تعیین کننده‌ای هستند، که اگر بخواهند سلاح بر زمین بگذارند؛ مجاهدان شنبه، ژنرال‌های مسامحه‌جو را خواهند بلعید.

سی روز آنلاین/ مهدی جهانیده:
هنوز خون مجاهدان شهید مشروطه بر پیراهن و دستان همرزمانشان خشک نشده بود، که ستارخان را در پارک اتابک محاصره و زخمی کردند و باقرخان را در کوه‌های اطراف کرمانشاه سر بریدند. امثال این مجاهدان کم نبودند که در همه مراحل مشروطه هزینه‌هایی را متحمل شدند؛ اما همان‌هایی که احمد کسروی در تاریخ مشروطه از آنها به«مجاهدان شنبه» تعبیرکرده است؛ همواره تاریخ در یک فرصت‌طلبی و سوداگری؛ سیاست‌ورزی را در چنبره بده بستان‌های پشت پرده تقلیل داده و همه سرمایه‌اندوزی سربازهای جمعه را تاراج کردند. همان حکایت تکراری در یک شب مشروطه‌خواه شدن «عموجان» به روایت مهدی ملک‌زاده در کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران»، بارها در تاریخ یک قرن اخیر این ممکلت و از ملی شدن صنعت نفت تا دوم خرداد 76  و بعدتر در خرداد 92 و 96 تکرار شده است. اما با این همه تجربه تلخ، چرا مجاهدان شنبه باز میدان و عرصه را به دست می‌گیرند؟ آنها چه قدرت سحرانگیز و ورد‌خوانی دارند که زبان مجاهدان را می‌دوزند و خلع سلاح‌شان می‌کنند؟ آیا ژنرال‌هایی که به هنگام ضرورت سربازان جمعه را به صف و قطار فشنگ‌هایشان را پر و روحیه مجاهدت‌شان را صدچندان می‌کنند، تاریخ را نمی‌دانند یا نمی‌توانند بازی برده را حفظ کنند که اینچنین در «تکرار واگذاری میدان‌ها» مغلوب می‌شوند؛ یا پای مصلحت‌هایی در میان است که به قربانی شدن سربازان جمعه می‌ارزد؟ 
خطر مجاهدان شنبه همیشه آنقدر جدی بوده که یک غفلت نابجا از سوی ژنرال‌های کهنه‌کار، به هزیمت تلخ و سخت همه سربازهای جمعه بیانجامد؛ اما علاج کار کجاست؟ آیا ژنرال‌های ما صرفا در گذرگاه زمان مو سپید کرده‌اند و درایت حفظ بازی برنده را ندارند؟ 
سربازهای جمعه می‌پندارند که نه سیاهی لشکراند و نه «کولبران اصلاحات»، اما ژنرال‌های خسته اگر هم آنها را سربازانی کارزار آزموده و میدان دیده بدانند؛ اما تجربه سنگین و تلخی حکایت از آن دارد که آنها یا «نمی‌خواهند» یا «نمی‌توانند» که سربازها را چگونه در «خط» حفظ کنند.
میان امروز و صد و چند سال پیشِ روزگار مشروطه‌خواهی تفاوتی نیست. اگر مجاهدان شنبه که اغلب پیشتر دل درگرو تاج شاهی محمدعلی شاه و استبداد ذاتی او داشتند، در فردای روز فتح تهران لباس رزم پوشیدند و با خرچ چند شاهی جلوی دوربین عکاس‌باشی تهران، مجال عکس گرفتن از فاتحین را گرفتند، اینبار مجاهدان شنبه اسناد دلبستگی‌های پیشین خود را هم خیلی راحت طرد می‌کنند و آنقدر «پررو» هستند که در «اعوجاجی متبحرانه» خود را جان برکف و پا در رکاب نشان دهند. اینجاست که همه مجاهدت‌های سربازان جمعه در حد یک سیاهی لشکر و پایین‌تر از آن تقلیل می‌یابد و مجاهدان شنبه به راحتی آب خوردن رنگ عوض کرده و در کارزار دو سر بردی که بپا کرده‌اند، فاتحانه به چند بار از یک سوراخ گزیده شدن سربازهای جمعه و استیصال ژنرال‌های میانی قاه قاه می‌خندند. 
سربازان جمعه نجابت خاصی دارند و هرچند همین چند روز پیش در نشست با اعضای فراکسیون امید سخنانی را شجاعانه به زبان آوردند، اما به نظر می‌رسد که روحیه تسامح‌طلبی ژنرال‌های میانی فضا را چنان مغلوبه کرده است که حتی پذیرش ترکمانچای در این شرایط برای آنها یک برد محسوب شود. با این همه سربازهای جمعه هر چند که خسته از «رکب خوردن»‌ها هستند، اما نباید فراموش کرد که آنها در سیاست پیرپسرشده‌اند و همچنان آرمانی می‌اندیشند و مردان تعیین کننده‌ای هستند، که اگر بخواهند سلاح بر زمین بگذارند؛ مجاهدان شنبه، ژنرال‌های مسامحه‌جو را خواهند بلعید.

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران